- موجودی: موجود
- مدل: 196033 - 73/1
- وزن: 1.40kg
دیوان غزلیات حافظ ؛ همراه با تعبیرات فال گونه
نویسنده: خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی
به کوشش : فرشید اقبال
ناشر: ایرانیان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 536
اندازه کتاب: وزیری سلفون قابدار - سال انتشار: 1385 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
تمام گلاسه
همراه با تصاویر مینیاتور رنگی
قدم اول در خواند حافظ و هر شعر یا تن کلاسیک دیگری، این نکته ساده و بدیهی است که نباید به بهانه نفهمیدن یکی دوتا لغت، کار خواندن را نصفه بگذاریم و پا بشویم برویم دنبال کتاب لغت یا هر چیز دیگری. مگر شما وقتی یک فیلم زبان اصلی می بینید، مدام نمایش را متوقف می کنید تا معنی تک تک کلمات را از دیکشنری پیدا کنید؟ معلوم است این کار را نمی کنید چون در جریان کل اثر قرار گرفتن، ندانستن معنی چند لغت را از بین می برد و شما با توجه به بقیه ماجرا، جاهای خالی را خود به خود حدس می زنید. پس اولین نکته شد اینکه جریان خواندن راهی قطع نکنید.
متن های کلاسیک ما، متاسفانه سجاوندی ندارند. شما نمی توانی بفهمی «بخشش لازم نیست» و می برند اعدامش کنند یا اینکه بخشش اعلام شده و «لازمنیست اعدامش کنند». توی خواند شعر اما ما یک روش کمکی برای حل این مشکل داریم. وزن شعر. ریتم شعر به ما می فهماند که استرس جمله کجاست و کجا باید مکث گذاشت. پس اول چند بیت را بخوانید تا وزن و موسیقی شعر را پیدا کنید، بعد برگردید و از اول، درست شعر را بخوانید.
درست است که ما را عادت داده اند مدام بعد از خواندن هر شعری، از خودمان بپرسیم «معنای بیت چیست؟» اما باور بفرمایید که شعر هم مثل هر هنر دیگری، علاوه بر انتقال معنا و مفهوم، وظیفه اصلی اش لذت دادن به مخاطب است.
وقتی می خوانید خواجه گفته «سلطان من خدا را زلفت شکست ما را / تا کی کند سیاهی چندین درازدستی» نیازی ندارد که سریعا بپرسید معنای عرفانی بیت چی می شود به جایش می توانید از تشبیه زلف به یک راهزن سیاهپوش که آمده و لشگر ما را به تنهایی شکست داده، لذت ببرید. همچنین تشبیهی را هیچ کجای دیگری نمی توانید پیدا کنید.
همیشه توی هر شعر، داستان یا اثر هنری دیگری، یک نقطه مرکزی وجود دارد که بعدا همه اجزای دیگر دور آن چیده شده اند. پیدا کردن این نقطه مرکزی، در واقع یک جور کلید میانبر برای ارتباط گرفتن با اثر است. کاری که توی یک غزل هفت، هشت بیتی خیلی سخت نیست. کافی است بعد از یک دور خواندن، برگردید و دوباره ماجرا را مرور کنید.
مثلا توی غزل معروف «الا یا ایهالساقی ادر کاسا و ناولها» که به طور سنتی کلید ورود به دنیا و دیوان حافظ در نظر گرفته می شود یک کم که دقت کنید می بینید نکته اصلی ماجرا در مصرع دوم است: «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها» کل غزل شرح مشکلات راه عشق است (بیت های بعدی را به یاد بیاورد: ... ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها ... مرا در منزل جانان چه جای امن چون هر دم ... سب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل ... همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر ...) می گویند کل دیوان خواجه هم شرح همین یک نکته است.
اولین بار فال حافظ پس از وفات او گرفته شد. اگرچه حافظ خود نیز تفأل میزد اما مشخص نیست که این تفأل با چه وسیلهای صورت میگرفته است. تنها در ابیاتی اشاره میکند که وقتی غصه به او روی میآورد، برای دور کردن غم، امیدواری و کامروایی فال میزده است:
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زدهام فالی و فریاد رسی میآید
اولین فال به اشعار حافظ، بلافاصله پس از مرگ او بود که عدهای از نماز گزاردن بر جنازهاش امتناع کردند و یا بنا به نقلی دیگر اجازه نمیدادند حافظ در گورستان مصلی دفن شود. در این میان اشعار حافظ را در سبدی گذاشتند و از کودکی خواستند یکی از این اشعار را بردارد. غزل با مطلع «کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت / من و شراب فرحبخش و یار حورسرشت» بیرون آمد که بیتی از آن غزل چنین است:
قدم دریغ مدار از جنازه ی حافظ
که گرچه غرق گناهست میرود به بهشت
بیرون آمدن چنین شعری علاوه بر آنکه مایه شگفتی بود، نشان از جایگاه حافظ داشت و باعث شد ریاکاران از موضع خود عقبنشینی کنند.
مورخان در کتب و منابعی همچون تاریخ دِیار بَکریه، تاریخ اولین فال حافظ را هفتاد سال پس از مرگ حافظ نوشتهاند. تفأل به دیوان حافظ در زمان صفویه به اوج خودش رسید تا جایی که حکایتهای عجیبی نیز از اعتبار فال حافظ نقل میشود که در بخش بعد به تعدادی از آنها اشاره خواهیم کرد.
پس از آن که حافظ جای خود را در خانه همه ایرانیان باز کرد، رسم و رسوماتی در زمینه تفأل به دیوان حافظ وارد فرهنگ مردم شد. در این میان میتوان به حضور پررنگ فال حافظ در آداب و رسوم شب یلدا در سدههای اخیر اشاره کرد. عید نوروز بر سر سفره هفتسین، بعداز ظهر سیزده به در، تیرماه سیزده شو (جشن تیرگان) و اعیاد ملی و مذهبی، دیگر زمانهای فال گرفتن با دیوان حافظ است. برای این کار، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال میگیرد نیت میکند، یعنی در دل آرزویی میکند. سپس به طور تصادفی صفحهای را از کتاب حافظ میگشاید و با صدای بلند شروع به خواندن میکند.
فال حافظ در طول زمانها گرفته میشد و تا امروز نیز ادامه دارد؛ هرچند در روزگار ما نسبت به قرون گذشته، قداستش را از دست داده و بیشتر به عنوان یک امر تفننی و سرگرمی درآمده است.
شاه اسماعیل اول، مؤسس سلسله صفویه به همراه ملا مگس، یکی از ملاهای جاهل و متعصب به زیارت قبر حافظ رفت. ملا مگس به شاه اصرار کرد که بقعه حافظ را منهدم کند و حافظ را به پیروی طریقه سنت و جماعت متهم کرد. شاه امضای این تصمیم را به تفأل به دیوان حافظ موکول کرد و وقتی دیوان را گشود این مطلع آمد:
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم
شاه اسماعیل اول این مطلع را به منزله سوگند و وفاداری و بیعت خود دانسته بسیار خشنود و خرم شد. چون ملا مگس باز اصرار کرد، شاه دوباره دیوان حافظ را باز کرد، این بیت آمد که در ظاهر خطاب به ملا مگس بود:
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه تست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
بعد از آن ملا مگس ساکت شد....
هنگامی که شاه عباس دوم قصد جنگ با آذربایجان را داشت و تبریز، پایتخت آن ملک را هدف مقصود قرار داده بود؛ چون برای امضای این عزیمت به دیوان حافظ تفأل زد این بیت برآمد:
عراق و فارس گرفتی به شعر خود حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است
این بیت شاه را بر عزیمت خود استوار ساخت و عاقبت کار به فتح و پیروزی او منجر شد....
شاه عباس دوم غلامی به نام سیاوش داشت. دیگر غلامان از راه حقد، کینهورزی و حسد درصدد قتل او بودند و همواره علیه وی نزد پادشاه سعایت و سخنچینی میکردند و او را واجب القتل میدانستند. شاه، چون در این باب فالی از دیوان حافظ برگرفت، این بیت برآمد:
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاوشش باد