- موجودی: موجود
- مدل: 188661 - 20/2
- وزن: 1.00kg
دیوان علیشیر نوائی
نویسنده: میرنظامالدین علیشیر نوائی
ناشر: نشریات فن مسکو
زبان کتاب: فارسی - ترکی
تعداد صفحه: 520
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1964 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
مروری بر کتاب
چاپ گراور از روی نسخه خطی
میرنظامالدین علیشیر نوائی (۸۴۴ ه. ق در هرات - ۹۰۶ ه. ق) شاعر، دانشمند و سیاستمدار برجسته روزگار فرمانروایی تیموریان و معاصر سلطان حسین بایقرا (۸۷۵ – ۹۱۱ ه. ق) بوده است.او مردی نیکوصفت و دانشمند و شاعر بوده اشعار بسیاری به دو زبان فارسی و ترکی جغتایی دارد به همین جهت مشهور به «ذواللسانین» بود.
تخلص او در اشعار ترکی «نوائی» و در اشعار فارسی «فانی» است. برخی پژوهشگران، به پدیدآوردن آثاری به زبانهای پشتو و عربی توسط او نیز اشاره داشتهاند، با وجود این، مدارکی که بتوان دعاوی این چنینی را با استناد به آنها تأیید کرد تا به امروز یافت نشده است.وی در سال ۸۴۴ ه. ق. در هرات متولد شد و تحصیلات اولیه خود را نزد پدرش کیچکینه بخشی -که از جمله امرای دربار تیموریان بود - کسب کرد و سپس برای ادامه تحصیل به سمرقند رفت.
علیشیر در خردسالی با سلطان حسین میرزا همدرس و هممدرسه بود. نوائی از آن پس به منظور تحصیل معارف و کمالات خراسان و سمرقند و بسیاری از شهرهای دیگر را سیاحت کرد و در آن میان گرفتار فقر و فاقهای سخت شد.
با به سلطنت رسیدن سلطان حسین میرزا امیر علیشیر بهحکم دوستی دیرینه به نزد او رفت و به گرمی از سوی وی مورد استقبال واقع گردید. آنچه روشن است او در این هنگام از جمله توانمندترین چهرههای سیاسی دربار به شما میآمده است.از جمله مقامها و مناصبی که از سوی سلطان حسین میرزا به امیر علیشیر واگذار گردید میتوان به تصدی مقام مهرداری، امارت دیوان اعلی حکومت هرات و حکومت استرآباد.اشاره داشت.
با وجود این، گفتنی است امیر علیشیر بیشتر مایل بود تنها ندیم و مشاور سلطان باشد و بدین سبب به تقریب از پذیرش مناصب سیاسی گریزان بود. امیر علیشیر سرانجام به سال ۹۰۶ در شهر هرات درگذشت.
اگر به میکدهام یک شب انجمن باشد چراغ انجمن آن به که یار من باشد
چه میل باغ کنم با وجود قد و رخش که صد فراغتم از سرو و یاسمن باشد
ز زلف پرشکنش صید دل چه سان بره که صد کمند بلا زیر هر شکن باشد
ز روضه دیر مغان آرزو کنم در حشر غریب را دل محزون سوی وطن باشد
کجاست می که بشوید ز لوح خاطر پاک گرت ز محنت دوران دو صید سخن باشد
اگر به دشت فنا خاک ره شود فانی به باد سوی تو میل آمدن باشد
***
اویلا حریفیکه چو بزم ایلاسم ایچگالی بو باده عزم ایلاسم
نظم بیک مسندیده اولتوروب آلیما نظم اهل تومان مینگ توروب
بزم دا شاهانه یساب ساز و برگ باشیم اوزه ایگره کویوب نیم ترگ
سوزمیدین آلیما دریای ژرف الکیما زورق کیبی جام شگرف
هر نفس ایلاب تو لا اول جام نی سیپکاریپ اول باده گلفام نی