- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 156822 - 72/3
- وزن: 1.00kg
- JAN: keynaz
دیوان شاه نعمت الله ولی
نویسنده: شاه نعمت الله ولی
به کوشش : اسماعیل شاهرودی
ناشر: گلی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 660
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1370 - دوره چاپ : 4
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
متشمل بر قصاید و غزلیات و ترجیعات و مثنویات و قطعات و دوبیتیها و رباعیات
شاه نعمت الله از اقطاب و عرفای سده هشتم و نهم هجری است که طریقتی جدید در تصوف ایجاد کرد و پیروان سایر طریقتها را نیز تحت تأثیر خود قرار داد.او از جمله شعرای تصوف ایران و قطب دراویش نعمت اللهی است.
او در طریقه تصوف موسس سلسله مشهور نعمتاللهی است و در راه طریقت و سیر و سلوک مقامی بلند داشتهاست.شاه نعمتالله ولی به سال ۷۳۱ هجری قمری متولد و در سال ۸۳۲ (به روایتی ۸۳۴) در ماهان کرمان وفات یافت و شمس الدین ابراهیم بمی پدر سیدطاهرالدین بمی عارف نامی هم عصر شاه نعمت الله از بم آمد و بر جنازه شاه ولی نماز خواند.
او فرزند «میر عبدالله ولی» از بزرگان عرب بودهاست . نسبت او با نوزده نسل به رسول اکرم میرسد. ولادت او را برخی در شهر حلب عنوان کردهاند و عدهای از مورخین نیز ایشان را متولد کوه بنان در کرمان میدانند.
هر چه گفتم عیان شود به خدا
پیر ما هم جوان شَود به خدا
در میخانه را گشاد یقین
ساقی عاشقان شود به خدا
هر چه گفتم همه چنان گردید
هر چه گویم همان شود به خدا
از سر ذوق این سخن گفتم
بشنو از من که آن شود به خدا
آینه پیش چشم می آرم
نور آن رو عیان شود به خدا
باز علم بدیع می خوانم
این معانی بیان شود به خدا
گوش کن گفتهٔ خوش سید
این چنین آن چنان شود به خدا
***
رندیم و دگر مستیم تا باد چنین بادا
توبه همه بشکستیم تا باد چنین بادا
چون قطره ازین دریا دیروز جدا بودیم
امروز بپیوستیم تا باد چنین بادا
عقل از سر نادانی درد سر ما می داد
عشق آمد و وارستیم تا باد چنین بادا
ما دست برآوردیم در پاش سر افکندیم
مستانه از آن دستیم تا باد چنین بادا
زُنار سر زلفش افتاد به دست ما
زُنار چنان بستیم تا باد چنین بادا
آن رند خراباتی رندانه حریف ماست
او سرخوش و ما مستیم تا باد چنین بادا
ما سید رندانیم با ساقی سرمستان
در میکده بنشستیم تا باد چنین بادا