- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 132277 - 90/5
- وزن: 1.20kg
دیوان رفعت سمنانی
نویسنده: محمدصادق رفعت سمنانی
مصحح : نصرت الله نوحیان
مقدمه: ذبیح الله صفا
ناشر: بامداد
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 564
اندازه کتاب: وزیری گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1363 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
محمدصادق رفعت سمنانی معروف به رفعت سمنانی (۱۲۶۱-۱۳۱۰ خورشیدی) از شاعران صوفیمسلک ایرانی است.وی در سمنان زاده شد و پس از تحصیل در آغاز جوانی به تهران رفت. پس از سفر به حج در سلک دراویش نعمتاللهی سلطانشاهی درآمد و مدتها در گناباد از محضر سلطان علیشاه استفاده کرد. روزگاری نیز در نیشابور، نهاوند و خراسان بهسر برد.
او بیش از هر چیز به دیدار و مصاحبت با عرفا مایل بود، به طوریکه در آثارش مشهود است در برخی کشورهای آسیایی و عربی به سیر و سیاحت پرداخت. اشعار رفعت، در «نامه سخنوران» تالیف اسدالله ایزد گشسب، ۴۵٬۰۰۰ بیت تخمین زده شده است. اما رفعت در مقدمهای که بر کتاب «سرالاسرار» خویش نوشته، آثار خود را ۵۰٬۰۰۰ بیت ذکر کرده است.
به هرحال اکنون تنها حدود ۱۱٬۰۰۰ بیت از آثار او باقی مانده است. یعنی در حدود ۷٬۰۰۰ بیت در دیوان اشعار و ۶٬۰۰۰ بیت در سرالاسرار (تفسیر سوره یوسف).رفعت در افکار، قصیدهها و غزلها نوآور نبود، همانطور که در اشعار یکنواخت و یکسان دوره قاجاریه و ابتدای مشروطیت ابتکار کم بود. دکتر ذبیحالله صفا در مقدمه دیوان اشعار رفعت، ضمن ستایش از برخی از شعرها و تفکرات عارفانه او، به مواردی از خطاهای شاعر در کاربرد واژهها و ایجاد ترکیبات درست اشاره کرده و دلیل آن را دور بودن رفعت از محیطهای رسمی و کلاسیک ادب دانسته است.
آنچه در این کتاب گردآوری شده، مجموعه سرودههای این شاعر توانمند است در قالب غزلیات، مسمطات، ترکیببندها، ترجیعبندها، مخمسها، قصاید و مثنوی، در موضوعات گوناگون اجتماعی و اخلاقی و سایر موضوعات دیگر، که از جمله آنها سرودههای بسیاری است در باب ارادت به امیرالمؤمنین علی(ع) و خاندان عصمت و طهارت(ع).
غزلیات و قصائد رفعت سمنانی، از لحاظ اتقان علمی و ادبی از جایگاه بالایی برخوردار است تا جایی که برخی از آثار وی، با آثار بزرگترین شعرای پارسیزبان پهلو میزند. درست است که رفعت در زمان و مکانی زندگی میکرد که شعر فارسی دوران رکود خود را میگذراند و شعرای معاصر او نیز جز مداحی و دنبالهروی و استقبال آثار قدما کاری نداشتند و رفعت هم از این قاعده مستثنی نبود، اما با تمام این احوال، رفعت مخصوصاً در غزلیات، شخصیت خود را به خواننده می قبولاند. گاهی مضامین و صنایع شعری را چنان بجا و بهموقع میآورد که خواننده از روانی و سلاست شعر، صنعت را فراموش میکند:
حال طوفاندیدگان غرقه غم را چه داند آنکه از دریا و از دلبر نخواهد جز کناری
دل ز خود میبری و آب ز آیینه اگر روی را با رخ آیینه مقابل داری
دولت جاوید ما چیست؟ قد افراختن در بر تیغ کجش راست سر انداختن
چشم بهجز مهر او از همه کس دوختن سینه بهجز یاد او از همه پرداختن
و گاهی نیز در مسمطات به استقبال منوچهری دامغانی میرود و طبیعت را با تمام زیباییهایش توصیف میکند. هرچند مسمطات رفعت بیشتر عرفانی است، لکن بازهم میتوان در آنها عالیترین توصیف طبیعت را دید:
بر سرو قد سبزخطان شمس و قمر بین در گلشن رخسار بتان سنبل تر بین
در کوثر لعل صنمان لعل و گهر بین بستان بستان شوخی در سحر نظر بین
خرمن خرمن عنبر افشانده ز سر بین گر لاله به خرمن بری و مشک به خروار
صحن چمن امروز به از سطح جنان است بس حوری و بس غلمان در سبزه روان است