- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 184348 - 109/4
- وزن: 0.40kg
دیوان دارا شکوه
نویسنده: محمد داراشکوه
مترجم: حمید اکبری
به کوشش: م. حمیدیان
ناشر: نوید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 223
اندازه کتاب: وزیری لب برگشته - سال انتشار: 1364 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : در حد نو _ نو
مروری بر کتاب
مصور
هردم برسد به عارفان ذوق جدید خود مجتهدند نی ز اهل تقلید
شیران نخورند جز شکار خود را روباه خورد فتاده لحم قدید
این دیوان شامل 133غزل و 28 رباعی است. در اشعار او می توان تعلق خاطر شدید او را به مکتب قادریه دید. در اشعارش شهود و مکاشفه بر منطق تسلط دارد. احساساتش تابع اندیشه های رایج اهل تصوف است واز نظر فکری مضامین آن عمیق نیست. غزلیاتش از روح عاشقانه خالی است و رباعیاتش فاقد تصورات عالیه تصوف است و قطعاتش از نظر الفاظ و معانی ارزش ادبی خاصی ندارد .همان گونه که ذکرشد وی به دلیل تعلق خاطرش به قادریه در اشعارش قادری تخلص می کرده است.
داراشکوه یکی از شاهزادگان گورکانی هند و فرزند شاه جهان بودهاست. او دانشور و ادیب و شاعر پارسیگو و دارای تألیفات فارسی و نیز دیوان اشعار بودهاست. ولادت او در سال ۱۰۲۴ هجری قمری و درگذشت او در ۱۰۶۹ هجری قمری واقع شدهاست. او بدست برادرش اورنگزیب به قتل رسید. این شاهزاده گورکانی را در تذکرهها در زمره خوشنویسان و از شاگردان استاد نستعلیق پرآوازه ایرانی عبدالرشید دیلمی ذکر کردهاند.
کتابهای داراشکوه عبارتند از:
«مجمع البحرین»، «سفینه الاولیاء»، «حسنات العارفین» و «حقنامه».
او علاوه بر اینها دیوان شعری نیز دارد. داراشکوه بزبان قدیم هند (سانسکریت) آشنا بودهاست. و از زبان سانسکریت کتاب «اوپانیشاد» را بنام «سرالاسرار» به فارسی ترجمه کردهاست. او در اشعار، خود را «قادری» خوانده و این کلمه تخلص او است.
آدمی قدر خویش میدانی؟ که توئی گنج سرّ پنهانی
دست پای تو نقش الله است چون یدالله را نمی خوانی؟
خلق آدم بود به صورت حق زان خلیفه شدی و سلطانی
دل تو عرش و کرسی و لوح است کاندر آن هست عالم ربانی
روح خود در دمید اندر تو زان ترا سجده کرد روحانی
هم محمد توئی و هم الله این عنایت تراست ارزانی