دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

دیوان حیدرآقا : مجموعه اشعار محلی بروجنی

دیوان حیدرآقا : مجموعه اشعار محلی بروجنی
درحال حاضر موجود نمی باشد
دیوان حیدرآقا : مجموعه اشعار محلی بروجنی
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 113201 - 25/6
  • وزن: 0.60kg
  • UPC: 17 = 20
0 ریال

دیوان حیدرآقا

نویسنده: حیدرعلی طالب پوربروجنی
به کوشش ابوالقاسم کاویانی بروجنی
ناشر: پویش اندیشه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 284
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1394 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

مجموعه اشعار محلی بروجنی

حیدرعلی طالب‌پور متولد اردیبهشت سال ۱۳۰۹ در محله گیرمالک(دانشسرای کنونی)شهر بروجن بود که از دوران کودکی با علاقه بسیار به سرودن شعر پرداخت و آثار او از منظر ادبیات کلاسیک و مدرن قابل تامل است.نخستین مجموعه شعر وی در سال ۱۳۵۱با عنوان فالگوش منتشر شد.

عنوان کتاب برگفته از قصیده‌ای بهاری است که شاعر به بهانه فالگوش رفتن شب عید، فقر و فاقه شدید برخی قشرها جامعه را با لطافت شاعرانه به تصویر می‌کشد.حیدرعلی طالب‌پور با نام هنری حیدر آقا، یکی از شاعران ادبیات فولکور ایران بود، که با هنرمندی تمام، لجهه بروجنی را به عنوان یکی از زیرشاخه‌های گویش رایج فلات مرکزی ایران در اشعار فارسی متداول کرد. کتاب قله‌نشین قاف حیدر طالب‌پور بروجنی پس از انتشار در سال ۱۳۷۸ به دلیل پرداختن به مضامین اجتماعی مورد توجه منتقدان و استادان دانشگاه قرار گرفت.

خیلی از خوشگلیِ اون زنِه چل چُو می کُنَن
بسکی چل چُو می کُنَن دل آدِما اُو می کُنَن

به بونه قام قامِکی گِل بون و بُرگه ش می دِیَن
جِغِلا اون جا میرَن کیزِه شونا اُو می کُنَن

سَری شِی تا دَمِ صُح پُشتی خونه ش جَمعیتی
عاشقاش زیک می زَنَن دسّاشونا هو می کُنَن

اَی می خوای راس شا بُوگَم این دلُم آتیش می گیرِد
اَحَمُوم وخ کُه می یاد بقچه شا اُفتو می کُنَن

عام سلیمون تو می دونی چه قَدَر خَلق بَدَن
خود دو من ریش و سیبیل همدیگه را خو می کُنَن

اَی یکی پاشا جا پاش هشت یِهو پُشتی سَرُش
یه دُوُل وَر می دارن دیمبُل و دیمبو می کُنَن

***

اون ک ُ رفتِس دل بیچاره من در گِرِیُش
هم به حُسنُش می چِلِد نازُش و هم رختِ نیُش

با خودم خیلی میگَم فِرک شا اصلا نکنم
اما رد نمیشِد اَ وَر چِشم و دلُم خالِ لِیُش

خونِمون وخ کُ یه آش بَلگی اُماجی می پزیم
هی میگَم خود این و اون رونه کنیم یکّی پِیُش

وَخ مییاد مثلی خوروس از خوشی قیفی میکِشم
تا بیگیرِد یکی و سرما بُبرِد جلِیُش

عمه شا هر جا میبینم میکنم جَلدی سلام
آخه میگم وا میشِد کارُم اَدَس این گریَُش

بِشنُود تا کُ دُماغُم یِقَطه بو گیساشا
می بَرَم سرما جِلِی تا بِرَسِد وَر چاچیَُش

خود شیرینی میکنم تا لِیُش از هم وا شِد
اما از ابرو وچِشماش می خونم نیس رِیُش

حیدر آقای خوشی دنیا اگه بیدِس صد سال
قِسمِتِ آدِمِ بیچاره نَبیدِس یه شِیُش

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات