- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 29435 - 205/5
- وزن: 1.00kg
دیوان حاجب شیرازی بانضمام ترجیه بند عشقنامه
نویسنده: حاجب شیرازی - ابوالقاسم امری - مهدی آصفی
ناشر: جمهوری
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 200
اندازه کتاب: وزیری جلد سخت - سال انتشار: 1372 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
حیدرعلی بن جعفر ، شاعر ، نقاش ، خطاط ، هنرمند و صوفی سده ی سیزدهم و چهاردهم هجری قمری ؛ متخلص به حاجب و مشهور به حاجب شیرازی و مرودشتی به سال 1271 ه.ق در کناره ، از روستاهاى مرودشت شیراز ، دیده به جهان گشود . حاجب شیرازی با پدرش به شیراز رفت و علوم ادبى و نقاشى و قلمدانسازى را در آنجا آموخت . زندگی حاجب شیرازی همچون پدر از راه قلمدانسازی و نقاشی میگذشت . حاجب شیرازی تذهیب ، میناکاری و خطاطی نیز میدانست . حاجب شیرازی پس از چندی به خورموج رفت و از محضر محمدخان ، دانشمند و شاعر دشتستانی ، متخلص به دشتی ، شعر و ادب آموخت . عبرت نائینی ، دوست و معاشر حاجب ، گفته است که با زبان های عربی ، ترکی ، روسی و فرانسه آشنایی داشت .
در مقدمه نسخه خطی دیوان حاجب آشنایی وی با زبان انگلیسی نیز تأیید شده است . حاجب پس از وفات محمدخان دشتی در ۱۲۹۸، به شیراز بازگشت . به نوشته عبرت نائینی ، حاجب در اواسط عمر به همراه پدش به تهران آمد و ضمن تحصیل علوم ادبى و عربى ، در هنر خط نستعلیق هم تبحر یافت . در تهران نیز به قلمدانسازی و نقاشی مشغول بودند که پدر حاجب درگذشت و بنابه وصیتش ، در صحن امامزاده زید (واقع در بازار تهران) دفن شد . حاجب پس از مرگ پدر دست از کار کشید و به کسوت درویشی درآمد و در خیابان جلیلآباد (خیام) تهران ، در حجرهای در کاروانسرای قنبر سیبیلو ، منزل گزید . حاجب شیرازی در اواخر عمر در سلک صوفیان سلسله ذهبیه درآمد .
هـر که آمـد گل ز باغ زنـدگانـی چیـد و رفت
عاقبـت بـر سستی اهـل جهـان خندیـد و رفت
کس در این ویرانه جز یک دانه حاصل برنچید
هـر که آمــد دانـه بذر و هـوس پاشیـد و رفت
سـر چـرا عاقــل فـرود آرد به تـاج سلطنـت
باید آخـر پای خـود را در کفــن پیچیـد و رفت
گر تـو هم از رفتن راه عــدم ترسی متـرس
بس که آسان است این ره می توان خوابید و رفـت
بس که در گل گلعذاران خفته در پهلوی من
همچو شبنم می توان در روی گل غلتید و رفت
هنـدو از کـوکب تمنا جـز دم و دانـش نداشت
هیـچ انـدر سـر هــوای زیـب و آلایـش نداشت
غیـر عقبـا در زمانـه هیـچ گه خواهـش نداشت
حاجـب انــدر دار دنیـا میـل آسایــش نداشـت
چند روزی آمــد و یاران خـود را دیـد و رفت