- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 177973 - 94/5
- وزن: 1.30kg
دیوان جامی
نویسنده: نورالدین عبدالرحمن جامی
به کوشش: محمد روشن
ناشر: نگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 840
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1394 - دوره چاپ: 3
مروری بر کتاب
نورالدّین ابوالبركات عبدالرّحمان بن نظامالدّین احمد بن محمّد جامى از شاعران نامدار زبان فارسى است كه او را پس از حافظ بزرگترین سخنسراى فارسى شمردهاند و خاتمالشعرا لقب نهاده اند.وى در قصیده اى لامیه كه پنج سال پیش از وفات خود سروده است و پاره اى از سوانح احوال خود را برشمرده، سال ولادت خود را یاد مى كند :
به سال هشتصد و هفده ز هجرت نبوى
كه زد ز مكّه به یثرب سرادقات جلال
ز اوج قلّه پروازگاه عزّ و قدم
بدین حضیض هوان سست كرده ام پر و بال
دیوان قصاید و غزلیات این دیوان را جامی در سال 884 تدوین و تنظیم کردهاست. قصاید جامی در توحید و نعت پیامبر اسلام و صحابه و اهل بیت و نیز مطالب عرفانی و اخلاقیاست. جامی همچنین قصایدی در مدح یا مرثیه سلاطین و حکمای زمانش سرودهاست. غزلیات جامی غالباً عاشقانه یا عارفانهاست.
شرح زندگى و آثار نورالدّین عبدالرّحمان جامى
جامى فرزند نظامالدّین احمد دشتى و نواده شمسالدّین محمّد دشتى اصفهانى است که از بیم ترکتازى ترکان روى به خراسان نهاد.
درباره تحصیلات جامى، مولانا فخرالدّین علىبن حسین واعظ کاشفى در «رشحات عین الحیات» مى نویسد :
«چون ایشان در صغر سن همراه والد شریف خود به هرات آمدهاند، در مدرسه نظامیّه اقامت کردهاند و به درس مولانا جنید اصولى که در علم عربیّت ماهر بوده است و در آن فن شهرت تمام داشته، درآمدهاند و میل مطالعه مختصر تلخیص کردهاند. چون به آن درس حاضر شدهاند جمعى به قراءت شرح مفتاح و مطوّل مشغول بودهاند، و ایشان با آنکه هنوز به حد بلوغ شرعى نرسیده بودهاند در خود استعداد فهم آن یافته اند…
بعد از آن به درس مولانا خواجه على سمرقندى که از اعاظم مدقّقان روزگار بوده است و از کمّل تلامذه حضرت سید شریف جرجانى رحمه الله تعالى درآمدهاند، مىفرمودهاند که وى در طریقه مطالعه بىمثل بود، امّا قریب به چهل روز از وى مستغنى توانستى شد. بعد از آن به درس مولانا شهابالدین محمد جاجرمى که از افاضل مباحثان زمان خود بوده، و از سلسله تلمذ حضرت مولانا سعدالدّین تفتازانى رحمه الله تعالى مىرسیدهاند، مىفرمودهاند که چندگاه به درس وى مىرفتیم.
از وى دو سخن شنیدیم که به کار مىآید: یکى در کتاب تلویح که بعضى از اعترافات مولانازاده خطایى را دفع مىکرده، روز اوّل که براى دفع آن اعتراض دو سه مقدّمه القا کرد آن را باطل ساختیم، در مجلس دیگر بعد از تأمّل وافى صورت جوابى بیان کرد، فىالجمله وجهى داشت؛ و سخن دیگر وى در فن بیان از مطوّل تلخیص اندک مناقشه مىنمود، اگرچه آن سخن را در اصل زیاده دفعى نبوده و تعلّق به لفظ و عبارت کتاب مىداشت، امّا در توجیه وى استقامتى بود، و بعد از آن در سمرقند به درس قاضى روم که از محقّقان عصر بوده، مىرفتهاند. در ملاقات اوّل، مباحثه واقع شده بوده است و به تطویل انجامیده. ب
الاخره قاضى به سخن ایشان آمده، مولانا فتحالله تبریزى که از دانشمندان متبحّر بوده، و پیش میرزا الغبیک مرتبه صدارت داشت، حکایت مىکرده است که در آن مجلس که میرزا، قاضى روم را در مدرسه خود در سمرقند اجلاس کرد، همه اکابر و افاضل جهان در آن مجلس حاضر بودند. قاضى روم در آن مجلس بتقریب ذکر مستعدّان و خوشطبعان مىکرد. در صفت مولانا عبدالرّحمن چنین فرموده که: «تا بناى سمرقند است هرگز به جودت طبع و قوّت تصرّف این جوان جامى کسى از آب آمویه بدین جانب عبور نکرده.»