- موجودی: موجود
- مدل: 192111 - 73/4
- وزن: 1.10kg
دیوان اشعار ناصر خسرو قبادیانی
نویسنده: ناصر خسرو قبادیانی
به کوشش: عزیزالله علیزاده
ناشر: فردوس
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 688
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
عقاید فرقه اسماعیلیه و فاطمیان
به همراه کشف الابیات (11373بیت) و سوالات هفده سال کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه ها همراه با پاسخ تشریحی و ذکر منبع
ناصر خسرو (۳۹۴ - ۴۸۱ ه. ق) از شاعران بزرگ فارسیزبان، حکیم و جهانگرد ایرانی و از مبلغان مذهب اسماعیلی بود. وی بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کردهاست.
حکیم ناصر خسرو (۹ ذیقعده ۳۹۴-۴۸۱ قمری) ، از شاعران بزرگ و فیلسوفان برتر ایران است که بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کردهاست.
ناصرخسرو به همراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشتهاست. وی در آثار خویش ، از آیات قرآن برای اثبات عقاید خودش استفاده کردهاست...
همان ناصرم من که خالی نبود
ز من مجلس میر و صدر وزیر
نخواندی به نامم کس از بس شرف
ادیبم لقب بود و فاضل دبیر
به تحریر اشعار من فخر کرد
همی کاغذ از دست من بر حریر...
***
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد و خیرهسری را
بری دان از افعال چرخ برین را
نشاید ز دانا نکوهش بری را
همی تا کند پیشه، عادت همی کن
جهان مر جفا را، تو مر صابری را
تو با هوش و رای از نکو محضران چون
همی برنگیری نکو محضری را؟
درخت ترنج از بر و برگ رنگین
حکایت کند کله قیصری را
سپیدار ماندهاست بیهیچ چیزی
ازیرا که بگزید او کم بری را
اگر تو از آموختنسر بتابی
نجوید سر تو همی سروری را
بسوزند چوب درختان بیبر
سزا خود همین است مر بیبری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
نگر نشمری، ای برادر، گزافه
به دانش دبیری و نه شاعری را
اگر شاعری را تو پیشه گرفتی
یکی نیز بگرفت خنیاگری را
به علم و به گوهر کنی مدحت آن را
که مایه است مر جهل و بد گوهری را
پسنده است با زهد عمار و بوذر
کند مدح محمود مر عنصری را؟
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی در لفظ دری را
کسی را برد سجده دانا که یزدان
گزیدهستش از خلق مر رهبری را
نبیند که پیشش همی نظم و نثرم
چو دیبا کند کاغذ دفتری را؟