- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 129514 - 115/2
- وزن: 0.80kg
- UPC: 100
دیوان اشعار ادیب نیشابوری
نویسنده: یدالله جلالی پندری
ناشر: بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 396
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
به همراه پژوهشی در زندگی، احوال، آثار و معاصران او
عبدالجواد بجنگردی معروف به ادیب نیشابوری(ادیب اول-یکم)، ادب شناس،شاعر، محقق، مدرس و اندیشمند معروف دوره مشروطیت است.ادیب به دو زبان فارسی و عربی شعر سروده است. در تاریخ ادبیات صدوپنجاه سال اخیر نیشابور دو نفر معروف به ادیب بودند: یکی میرزا عبدالجواد بجنگری معروف به ادیب اول و شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری معروف به ادیب دوم و متخلص به راموز که شاگرد ادیب اول بوده است.
او اطلاعات فراوانی از دانشهای گوناگون اسلامی و علوم قدیم داشتهاست و اشرافش به واژههای فارسی و عربی، شعر او را از اشارات و تلمحیات مختلف سرشار کرده و این منطقی بودن و آگاهانه سرودنها سبب شدهاست تا در شعر او شور، حال و عواطف شاعرانه کمتر مورد توجه قرار گیرد. درسرودن شعرازسبک قاآنی پیروی میکرد.
اما بعد ازمدتی به شیوه ترکستانی روی آورد و سرانجام خود صاحب سبکی ویژه شد. ادیب نیشابوری شاعری توانا بود و انتخاب الفاظ و انسجام ترکیبات و معانی دقیق ازخصوصیات بارز شعراوست.
اشعار او را به سه دسته تقسیم کردند:
اشعاری که در جوانی به پیروی از قاآنی سرودهاست که بعدها خودش نپسندید.
اشعاری که به سبک خراسانی سروده که به علت برخورداری از واژگان غنی، بسیار استادانهاست.
اشعار عرفانی و صوفیانه که گویا خودش بیشتر این اشعار را دوست میداشتهاست....
ما،بدان قامت وبالا نگرانیم هنوز
در غمت،خونِ دل از دیده روانیم هنوز
جز تو یاری نگرفتیم ونخواهیم گرفت
بر همان عهدکه بودیم،بر آنیم هنوز
به امیدتو شبِ خویش به پایان آریم
آن جفادیده که بودیم،همانیم هنوز
ای دریغا،که پس از آن همه جان بازی ها
در سرِ کویِ تو بی نام ونشانیم هنوز
دیگران وادیِ عشقِ تو به پایان بردند
ما به یادِ تو در این دشت،دوانیم هنوز
آرمیدند همه در حَرَمِ حُرمت و ما
ساکنِ کویِ خراباتِ مغانیم هنوز
نوبهار آمد وبگذشت،ولیکن من ودل
همچنان در تبِ آسیبِ خزانیم هنوز..
***
همچو فرهاد بود کوهکنی پیشه ی ما
کوهِ ما،سینه ی ما،ناخنِ ما:تیشه ی ما
شورِ شیرین زبس آراست رهِ جلوه گری
همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما
بهرِ یک جرعه ی می،منتِ ساقی نکشیم
اشکِ ما:باده ی ما،دیده ی ما:شیشه ی ما
عشق شیری است قوی پنجه و می گوید فاش:
هرکه از جان گذرد،بگذرد از بیشه ی ما...