- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 56813 - 106/1
- وزن: 0.50kg
- UPC: 75
دیوان ادیب بیضائی کاشانی
نویسنده: علی محمد بیضایی آرانی , پرتو بیضایی , نعمت الله بیضایی
ناشر: سپهر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 206
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1327 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ همراه با امضای آقای نعمت الله بیضایی
مروری بر کتاب
شامل غزلیات و مقطعات ـ فکاهیان ـ تواریخ، مثنویات، مسمطات
دوش از پیر عقل پرسیدم کای تو دانا به رازهای نهفت
رفت بسیار از علی و عمر در میان صحابه گفت و شنفت
که سزد جانشین پیغمبر؟ هین بگو فاش در جوابم گفت
که نشنید به جایش از پس مرگ آن که در زندگی به جایش خفت
علیمحمد بیضایی آرانی (۱۳۱۲– ۱۲۶۰ خورشیدی) متخلص به ادیب بیضایی، شاعر ایرانی سده ۱۳ خورشیدی است.میرزا علیمحمد بیضایی آرانی فرزند ملا محمدرضا متخلص به ابن روح آرانی، در سال ۱۲۹۹ قمری در شهر آران و بیدگل دیده به جهان گشود. وی خواندن و نوشتن فارسی و خواندن قرآن را نزد پدرش و مقدمات فقه و اصول را نزد ملا محمدباقر آرانی آموخت. سپس به مدرسه سلطانی کاشان رفت و در درس میرزا فخرالدین نراقی دانشآموزی نمود. در اوایل پیدایش مشروطیت، در نتیجه تحرکات اهالی آن قریه (آران و بیدگل) و هم دسیسه متنفذین محلی، ناگزیر با خانواده خود به کاشان کوچ نمود. سپس او در عدلیه کاشان مشغول خدمت شد و از آنجا به اداره دارایی انتقال و تا آخر عمر در آن اداره بسر برد.
وی از همان اوایل جوانی شعر میسرود و تلخص خود را شاهر نامیده بود، ولی بعداً به سفارش ملا محمدباقر آرانی تخلص بیضایی را برگزید. او در گفتن انواع شعر توانا بوده، ولی در سرودن ماده تاریخ و قصیده بسیار هنرمند بوده است.
بخشی از دیوان بیست هزار بیتی او تحت عنوان دیوان ادیب بیضایی با اهتمام فرزندش پرتو بیضایی آرانی و کمک برادرش میرزا نعمتالله ذکایی آرانی در سال ۱۳۲۸ در تهران به چاپ رسید. وی با اکثر بزرگان ادب و شعرای هم عصر خود مانند سعید نفیسی و ملکالشعرای بهار و میرزا حسن خان وثوقالدوله مکاتبه، مراوده و دوستی داشته است. او در نیمه اسفند سال ۱۳۱۲ خورشیدی (۱۳۵۲ قمری) درگذشت و در قبرستان قدمگاه کاشان دفن گردید.
او پدر پرتو بیضایی آرانی، برادر ذکایی بیضایی آرانی و عموی بهرام بیضایی است. ابیات زیر از ایشان میباشد:
زاهدان خواهند اسیر دام تزویرم کنند
من نه آن صیدم که با این دام نخجیرم کنند
حرف مفتی پیش من جز حرف مفتی بیش نیست
فاش گویم هر چه میخواهند تکفیرم کنند
با فقیهان دارم آهنگ جدل ترسم ز آنک
چونکه در منطق فرو مانند تعذیرم کنند
هیچ ندهم گوش هرگز بر فسون واعظان
چون نیم احمق که تا این قوم تسخیرم کنند
ناصحان غیر مشفق زان کشندم سوی شیخ
تا بدین تقریب دور از حضرت پیرم کنند
آیتی از عشقم و فارغ ز کفر و دین ولی
کافر و مسلم بمیل خویش تفسیرم کنند
در بهای ساغری بخشم متاع کفر و دین
گر چه یاران منع ازین اسراف و تبذیرم کنند
دوش از پیر عقل پرسیدم کای تو دانا به رازهای نهفت
رفت بسیار از علی و عمر در میان صحابه گفت و شنفت
که سزد جانشین پیغمبر؟ هین بگو فاش در جوابم گفت
که نشنید به جایش از پس مرگ آن که در زندگی به جایش خفت