- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 84487 - 114/6
- وزن: 0.80kg
- UPC: 50
دیوان آذرخش شیرازی
نویسنده: ناد علی آذرخش
ناشر: موسوی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 390
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1350 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : عالی
مروری بر کتاب
مجموعه ای در مناقب و مدایح و مراثی اهل بیت اطهار
این کتابت بود آئینه ای از سینه من
اثر طبع ز اندیشه دیرینه من
خود دلیلی است که من زنده جاویدانم
چون به دست تو بود سینه بی کینه من
شعر مذهبی در ادبیات غنی و پربار ایرانی جایگاه ویژه ای را برای خود اشغال کرده است. این اشعار به علت مقبولیت در بین عامه مردم خیلی زود دهان به دهان می گردد. اما در این زمینه هم اشعاری میتواند در اذهان عموم رسوخ کند که ویژگی های خاص خودش را داشته باشد. اول ساده بودن و استفاده مناسب از واژگانی که در بین آحاد جامعه جاری است. اینها همه به علاوه نبوغ شعری و روانی اشعار باعث می شود شعری به وجود بیاید که ورد زبان مردم باشد و زمزمه شود.
این اشعار هم انواع گوناگون دارد. اشعاری که برای خواندن یک تعزیه سروده می شود. اشعاری برای تکایا و روضه خوانی گفته می شود. اشعاری مدح مانند که ابتدا برای پیامبر و سایر امامان می سرایند و چنانچه رسم بوده شاعران درباری برای گذران روزگار خود مدح این امیر و آن امیر را می کرده اند تا با صله ای شکم خود را سیر کنند. اما مدح اهل بیت را هیچ شاعری به خاطر منافع مادی نمی سراید بلکه اجر معنوی آن بیشتر مدنظر است. البته در این میان افرادی هستند که جریان های روز را در نظر می گیرند و شعر مناسبتی می گویند.
بیشتر آنها برده و بنده روزهای ثبت شده در تقویم اند تا بنشینند چون بنائی واژگان را روی هم بگذارند و مثلاً شعری مناسبتی بسرایند و احیاناً به جایی دعوت شوند، از مزایای سفری برخوردار شوند که البته مساله، این افراد نیست بلکه افرادی چون آذرخش شیرازی است که از جان و دل عاشق خاندان عصمت و طهارت هستند و وقتی که شعر می سرایند سر از پا نمی شناسند و تمام وجودشان فریاد می شود... و اما اشعار نادعلی آذرخش همگی از عمق جان بر روی کاغذ آمده و مساله مهم طبع روانی است که او دارد. پیوستگی سطور و در هم پیچیدن واژگان همه و همه حکایت از شاعری توانا در این وادی می کند.
کتاب در یازده باب سروده شده است.
باب اول- ترجیعات
باب دوم- مناجات
باب سوم- مدح حضرت خاتم و خاتمالانبیاء محمد مصطفی(ص)
باب چهارم- مدح حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
باب پنجم- مدح حضرت مولی الموالی علی (ع)
باب ششم- مدح حضرت مجتبی حسن (ع)
باب هفتم- در مدایح حضرت ابی عبدالله الحسین، ابالفضل و علیا مخدره زینب علیهماالسلام
باب هشتم- در مدایح ائمه طاهرین از حضرت سیدالساجدین زین العابدین تا امام حسن العسکری (ع)
باب نهم- در مدایح اعلی حضرت حجه بن الحسن العسکری (ع)
باب دهم- در مثنویات و نصایح و چند قسمت دیگر
باب یازدهم- (کتاب المراثی) در رثاء اهل بیت آل عصمت و طهارت سلام الله علیهم
هنر مهمی که در این اشعار به چشم می خورد این است که ناد علی آذرخش به جوهره شعر بیشتر دقت کرده است. کلماتی که او انتخاب می کند همان هایی است که باید باشد. قافیه و ردیف ها همگی تازگی دارند. البته در حیطه اشعار مذهبی کمتر با این گونه هنرورزی روبرو می شویم.
در رثای حضرت ابی عبدالله الحسین:
به روزگار فلک ظلم بی حساب مکن
به قتل سبط پیامبر دمی شتاب مکن
فضیلت همه عالم به حب آل علی است
به دشمنان منشین خیمه در سراب مکن
به خون فرق علی میکند خضاب حسین
به ارغوان چمن گو دگر خضاب مکن
به خاک تیره قمر خفته بی سر و دست
بگو به ماه متاب عالمی خراب مکن
زگاهواره اگر کودکی به میدان شد
به تیر حرمله او را ز کین جواب مکن
به پاس کنیت بابا جبین به خاک نهاد
بگو به عرش که سر پنجه با تراب مکن
به جلوه رفت به نوک سنان اگر آن سر
بگو به چرخ که اثبات آفتاب مکن
هزار دجله اشک از بصر روان گردید
ز بعد کشتن او ذکر آب آب مکن
بگو به آینه آئینه دار شد به تنور
دگر به زینت خاکستر التهاب مکن
اگر به شام رسد زینب و خرابه رود
فلک رقیه محزونه را به خواب مکن
اگر گدای حسینی خموش «آذرخش»
دم از گناه مزن بیخود اضطراب مکن
* * *
در بازار کوفه خطاب به علیا مجلله زینب
سلام الله علیها:
پرده برگیر ز محمل که ز شرق رویت
آفتابی شده طالع چو رخ نیکویت
پرده برگیر ز محمل که بود شاهد غیب
بر فراز نی و بگرفته مکان پهلویت
پرده برگیر ز محمل که به محراب دعا
قبله خویش کند طاق خم ابرویت
پرده برگیر ز محمل که برادر از مهر
با سر آمد به ره سرو قد دلجویت
پرده برگیر و ببین رأس برادر پر خون
تا کنی چاک گریبان و پریشان مویت
پرده برگیر ز محمل که پر از خاکستر
گشته گلبرگ عذار گل عنبر بویت
پرده برگیر ز محمل که به خون است خضاب
لحظه ای بعد مه روی و خم گیسویت
خوب تشبیه نمودی به هلال آن سر را
گشت انگشت نما بدر به پیش رویت
پرده برگیر ز محمل که بود همسفرت
تا به آنجا که ببندند ز کین بازویت
پرده برگیر ز محمل که ببینی از جان
«آذرخش» است کمین خادم خاک کویت
* * *
در رثای حضرت اباالفضل علیه السلام:
شد به شط اندر چو عباس شهیر
شد فرامش ذکر اندر چرخ پیر
دیدگان بر آب و آب از دیدگان
خیره میگردید این بارید آن
عقل گفت عباس آب است این بنوش
عشق گفتش نی تو چشم از آن بپوش
برگرفت از عشق دستور حیات
تشنه لب بیرون شد از شط فرات
بر وصال تشنگان با صد شعف
خیمه گاه شاه می بودش هدف
راه نخلستان گرفت آن ماه رو
تا رهاند آب از چنگ عدو
کودکان شاه اندر خیمه گاه
در دعا و ناله و افغان و آه
کی خدا باز آید از میدان عمو
آب آرد بهر ما بی گفتگو
مشک شد از راست بر چپ استوار
برگرفت از چپ سوی دندان قرار
کرد دشمن دور با نوک رکاب
مینمودی این چنین با خود خطاب
نگسلم پیوند تا جان در تن است
یاری شه، دین و آئین من است
بر سبکباران گر انباری نکوست
چشم دخت شاه بر دست عمو است
چون ندارم دست با دندان کشم
تیر باران حوادث را خوشم
کار آسان مشکل آمد بر امیر
شد وجود حضرتش آماج تیر
چون نبودش طاقت بار گران
ریخت آب او ز کید روبهان
بر فراز خاک از زین کرد جا
زد ندای یا اخی ادراک اخا
«آذرخش» آتش مزن بر هر چه هست
زین مصیبت قدسیان را دل شکست