- موجودی: موجود
- مدل: 192699 - 87/2
- وزن: 1.00kg
دیلمون پارسی ، دیلمون پالوی
نویسنده: عبدالرحمان عمادی
ناشر : آموت
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 792
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
دیلمون پارسی، ایرانشناسی فرشوادگری
دیلمون پالوی، دوبیتی های دلدادگان روستایی
عبدالرحمان عمادی در کتاب «دیلمون پارسی، دیلمون پالوی» ضمن معرفی پیشینه فرهنگی و ادبی دیلمان، سعی داشته تا هم ریشه بودن زبان های اقوام مختلف ایرانی و زبان های باستانی ایران را اثبات کند. این اثر در اصل دو کتاب مجزا با نام های «دیلمون پارسی» و «دیلمون پالوی» بود که اکنون در یک جلد منتشر شده است.
مهم ترین انگیزه من از تحقیق و تالیف این پژوهش ها، آشنا نبودن عموم مردم حتی اهل کتاب در ایران از سابقه غنی و تاریخ دیلمان و دیگری اثبات هم ریشه بودن زبان های مختلف اقوام ایرانی است. معرفی سابقه تاریخی و ادبی دیلمان و شرح گستره جغرافیایی آن، ریشه شناسی واژه پهلوی در زبان و فرهنگ ایرانی، نام دیلمان در منابع مهم ادبی و تاریخ ایران و قسمتی از ادبیات عامیانه دیلمی مباحث طرح شده در کتاب نخست است.
کتاب دوم شامل شعرهای عامیانه بخشی از دیلم به نام «اشکور» است. اغلب این شعرها در قالب دوبیتی است و محتوای آن ها نیز درباره جوانان و مراحل تشکیل خانواده است. لازم به ذکر است که ازدواج در میان دیلمیان بسیار مقدس بوده است. دوبیتی های دلدادگان روستایی عمادی در این کتاب بر هم ریشه بودن بسیاری از زبان های مناطق مختلف ایرانی با فارسی تاکید بسیار کرده است.
زبان های پارتی و پهلوی، دیلمی، طبری، لری و... هم ریشه هستند. واژه «فره» یکی از لغات مشهور در ادبیات و فرهنگ ایرانی است. اساس آفرینش در ادیان قدیم بنیانی معنوی داشته و نه مادی. این بنیان در ادبیات قدیم ایران و متون زرتشتی با عنوان «فره» یاد شده که جاویدان است و پس از پایان جهان نیز وجود خواهد داشت. دیلمی ها از طرفداران «فره» بوده و از زبان فارسی حمایت می کردند. پادشاهان دیلمی در کنار زبان های فارسی و عربی، زبان دیلمی را نیز در زمره زبان های رسمی قرار دادند. سیر این واژه مهم در متون اقوام مختلف ایرانی و یکسان بودن آن یکی از اسناد هم ریشه بودن زبان های آریایی است. اکنون همه باید بدانیم که زبان فارسی اساس ملیت ماست و همه ایرانیان وظیفه دارند در راه حفظ آن بکوشند....
دیلمان خاصه: ناحیه میان طبرستان و جبال (منطقه قزوین و دشتبی) و گیلان و دریای خزران را از ده پاره جلگهای در کنار دریا و ۳ پاره کوهستانی یاد کرده است که یک یک گزارشی جدا و آموزنده دارند. سپس گیلان را ناحیه میان دیلمان و جبال (ناحیه مرکزی و جلگهای و دشتبی) و آذربادگان و دریای خزران شرح داده که یازده پاره آن در آن سوی سپیدرود در باختر و هفت پاره آن در این سوی سپیدرود در خاور جا دارند. نامهائی که از جغرافیای این جاها میدانسته، و بکار برده و وصفی که از مردم ۲۵ ناحیه بزرگ کرده از حیث پیشینه فرهنگی در جغرافیای تاریخی و پرمعنا بودن و دقت بسیار ارزشمندند.
برخی از این نامها از آغاز تاریخ داستانی و باستانی ایران پیشینه کاربرد داشتهاند. حدود و قلمرو دیلمان آن کتاب از خاور بباختر از دهستان قدیم که امروزه بخشی از آن جزء خاک ترکمنها در ترکمنستان شده آغاز شده و از گرگان بسوی مازندران و طبرستان در شمال و قومش و دامغان و سمنان و بسطام در سوی دامنه جنوبی البرز قدیم کشیده شده، همه طبرستان و مازندران و رویان و گیلان خاوری (بیهپیش) و گیلان باختری (بیهپس) و همه کوهستانِ دماوند و رویان و اشکور بالا و اشکور پایین و رودبارهای کنار شاهرود و الموت و فاراب و دیلمان را تا استراب و خان بلی در نزدیکی لنکران و نیز کوهستان طالش و طارم را، در بر میگرفته است. و همه کوهستان بزرگ البرز قدیم یا (هَرَه بُرزئیتی) اوستائی، از آذربایجان تا خراسان را بنام کوه دیلمان نامیده است.
چنانکه در نقشه جغرافیائی ابوزید بلخی و نقشههای جغرافیائی مسالک و ممالک استخری و صورت الارض خوارزمی و کتاب صورةالارض ابن حوقل، سراسر کوه البرز قدیم که چون داس و هلالی دیواره بلند جنوب دریای خزر را در برگرفته، بنام (دیلمان) نوشته شده است. نویسنده کتاب (اندر صفت زمین (= حدودالعالم)) در شرح سرزمینهای (جبال و شهرهای وی) که سپاهان ـ خان لنجان ـ جودیکان ـ کرج (کرج ابودلف) ـ بروگرد ـ رامن ـ کرج رودراور ـ نهاوند ـ لیشتر ـ صمیره ـ دینور ـ زنگان ـ اوهر ـ قزوین ـ طالقان ـ خوار ـ ری ـ ساوه ـ قم ـ کاشان، را نام برده و استان مرکزی ایران را در برمیگیرد، حدود این (جبال) را چنین نوشته: «سخن اندر ناحیت جبال و شهرهای وی: ناحیتیست مشرق وی بعضی از حدود پارس است و بعضی از بیابان کرکس کوه و بعضی از خراسان ـ و جنوب وی حدود خوزستان است ـ و مغرب وی بعضی از حدود عراقست و بعضی از حدود آذربادگان و شمال وی کوه دیلمان است.»
بنابراین همه کوهستان البرز قدیم از آذربایجان تا خراسان و دامنههای آن در دو سوی جنوب و شمال و جلگه کناره دریای خزر از دهانه رودخانه اترک تا دهانه رود ارس، دیلمان، بمعنی: کلّی آن شناخته میشد. دیلمانی که خود نویسنده کتاب، با دقت و درستی چنین وصف کرده: «سخن اندر ناحیت دیلمان و شهرهای وی: ناحیتی بسیار است ـ با زبانها و صورتهای مختلف. کی بناحیت دیالم بازخوانند. مشرق این ناحیت خراسان است. و جنوبش شهرهای جبالست و مغربش حدود آذربادگان است و شمالش دریای خزران است و...
لب دریا شدم ابی بنوشم/ ندای کرجیبان(کشتیبان)
آمد بگوشم خدایا کشتیبان را خوش خبر کن/ برای یار دورم در خروشم