- موجودی: موجود
- مدل: 182499 - 102/6
- وزن: 0.20kg
دیر آمدی ری را
نویسنده: سیدعلی صالحی
ناشر: دارینوش
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 144
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1373 _ 1371 - دوره چاپ: 2 _ 1
کیفیت : در حد نو _ نو
مروری بر کتاب
باد آمد و همه رویاها را با خود برد
نامه های ری را
اشعار جذاب پیش رو زاییده ذهن هنرمند و خلاق سیدعلی صالحی؛ نویسنده و شاعر معاصر ایرانی که زاده شهر خوزستان است، می باشد. یکی از چهرههای مطرح و شناخته شده در شعر معاصر فارسی که پایه گذار جریان موج ناب و بنیانگذار جریان شعر گفتار و شعر فراگفتار است.
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیدهام خانهئی خریدهام
بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیدیوار … هی بخند!
بیپرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچهی ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد
یادت میآید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ریرا جان
نامهام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت مینویسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن!
***
چرا به یاد نمیآورم!؟ به گمانم تو حرفی برای گفتن داشتی.
هرگز هیچ شبی دیدگان ترا نبوسید.
گفتی مراقب انار و آینه باش.
گفتی از کنار پنجره چیزی شبیه یک پرنده گذشت.
زبانِ زمستان و مراثی میلهها.
عاشقشدن در دیماه، مردن به وقت شهریور.
***
رمه رویا..
کنار هر سایه که همسایه می شوی
نه آفتاب بی اعتناش پا بجای و
نه خواب رفتنش، امداد معجزه!
***
در باور قلیل ما
تعادل سکون، همیشه ترانه تنهائی ست.
به هر تقدیر باید یکی بیاید و از گمان گرگ
خبر برای خواب خرگوشان ساده بیاورد،
ورنه از رمه رویاها
احتمال تبسم هیچ شکوفه ئی تعبیر نخواهد شد.
همین که گفتم! در باور بسیار شما نیز
همیشه حرف«پ» سرآغاز پروانه نیست،
گاهی اوقات پائیز پاسخ مقدر مرگ است.
***
آوازهایی در راه..
کلمات تارند،
معانی تاتار،
ما من از پی پودِ بودن یا نبودن نبوده ام
هر چه به ذهن تو آمد شعر است
هر چه به زبان من اما… وحی غریب!
هی می روم،
تارا در غبار و، ماه در پیاله آب،
شاید اشاره ئی، آوازی، حرفی ساده یا سکوتی سرشار،
چه می دانم، میان یافتن و دریافتن فاصله ئی ست…