دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

دون ژوان در جهنم

دون ژوان در جهنم

نویسنده: جرج برنارد شاو
مترجم: ابراهیم گلستان
ناشر: آگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 88
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1355 - دوره چاپ: 1 

کمیاب - کیفیت : صفحات نو ؛ جلد کتاب لک و فرورفتگی مختصری دارد

 

مروری بر کتاب  

آدم عاشق این است که خودش را خشن و بد بداند اما آدم نه خشن است و نه بد. فقط کم دل است. بهش بگو ظالم، جانی، دزد، قالتاق تا برایت غش کند و دوستت بدارد و فخر بفروشد به اینکه در رگ‌هایش خون گردن کلفت‌ها و چپاولچی‌های تاریخ روان است. بهش بگو دروغگو، دزد، حداکثر از دستت به عنوان توهین به دادگاه شکایت می‌کند. اما بهش بگو ترسو، آن وقت از خشم دیوانه می‌شود و برای اینکه این حقیقت گزنده را بپوشاند حتی به مرگ حاضر می‌شود.

دون ژوان اعیان زاده ای بوده است از مردم قرون وسطی، شاید. شاید هم تنها تصوری و مثالی بوده است از تجسم شور حیات و حس جسم، زائیده ی ذهن مشترک مردم در زمینه ی یک تمدن مسیحی، مانند دکتر فاوستوس، که او هم یا دانشمندی بوده است از مردم همان قرون وسطی، یا تنها تصوری و مثالی از تجسم تفکر در حیات – و او هم در زمینه ی یک تمدن مسیحی.

برای همین هرگاه یادی از هر یک از این دو می رفته است با یادی از شیطان و وابستگی به دنیای دوزخی همراه بوده است، چون آن مذهب و آن تمدن توقع ایمان بی گفتگو و بی پرسش را می داشت، و هر پرسش یا هر بستگی به جسم و اندیشه را ضدیتی به مذهب و به ایمان تلقی می کرد و از آن معنی بستگی به نیروهای ضد مذهب، به شیطان را می گرفت. و این روال رایج هرجور خشک اندیش است، در هر زمان و به هر رنگ بی فکری.

جورج برنارد شاو نمایش‌نامه‌نویس سبک کُمیک، منتقد ادبی و مبلغ سوسیالیست ایرلندی‌تبار است. از او به‌عنوان پرقدرترین نمایش‌نامه نویس بریتانیایی پس از شکسپیر و نافذترین رساله‌نویس پس از جاناتان سوییفت، هجونویس ایرلندی، یاد می‌کنند. برنارد شاو همچنین یکی از برترین نقادان موسیقی و تئاتر نسل خود محسوب می‌شده ‌است. او برای نمایشنامه سنت ژان، در سال ۱۹۲۵ میلادی به دریافت جایزه ادبی نوبل ، نائل آمد.

... پیرزن: ببخشید، من خیلی تنهام ــ این‌جا هم خیلی بدجوری‌ است.
دون ژوان: تازه آمده‌اید؟
پیرزن: بله، گمان می‌کنم امروز صبح مُردم، توی رخت‌خواب بودم و خانواده‌ام دوروبرم بودند و چشم‌هام را دوخته بودم به صلیب، بعد تاریک شد و وقتی که روشنی برگشت همین روشنی بود که درش راه می‌روم اما هیچ‌چیزی را نمی‌بینم. ساعت‌هاست که توی این تاریکی وحشتناک سرگردانم.

دون ژوان: آه، هنوز حس زمان را گم نکرده‌اید؛ اما توی ابدیت به همین زودی‌ها گمش می‌کنید.
پیرزن: کجا هستیم؟
دون ژوان: در جهنم.
پیرزن: جهنم؟ در جهنم؟ به چه جرأت این را می‌گویی؟
دون ژوان: مگر چه شده، سینیورا؟
پیرزن: نمی‌دانی با که داری حرف می‌زنی؟ من یک خانمم، دختر باایمان کلیسا هستم.
دون ژوان: شک ندارم.

پیرزن: پس چطور می‌شود که در جهنم باشم. برزخ و زمهریر، شاید. بی‌خطای محض که نبودم. هیچ‌کس نیست. ولی جهنم، نه، دروغ می‌گویی.
دون ژوان: جهنم، سینیورا، مطمئن باشید. جهنم به بهترین صورتش، یعنی به صورت انفرادیش ــ اگرچه شاید باکسی‌بودن را ترجیح بدهید.
پیرزن:اما من با کمال صداقت توبه کرده‌ام، اعتراف کرده‌ام.
دون ژوان: چقدر؟
پیرزن: به بیش‌تر از آن‌چه که واقعاً گناه کرده بودم. من از اعتراف خوشم می‌آمد

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات