- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 119
- وزن: 0.40kg
- SKU: 8146
دوستی با خدا
نویسنده: نیل دونالد والش
مترجم: فرناز فرود
ناشر: حمیدا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 352
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1399 - دوره چاپ: 14
مروری بر کتاب
گفتگویی نامتعارف
این کتاب، نگرشهای انسانی را مطرح میکند که در راه کمال گام بر میدارد. نویسنده با بازگویی تجربیات زندگی خود، آموختههایش را با ما در میان میگذارد.
او بر این باور است که هیچ رویدادی در زندگی تصادفی نیست و هر رویداد، آموزشی در بر دارد که ما را به هدف خود نزدیکتر میکند. او باور دارد که خداوند پیوسته با یکایک ما سخن میگوید، با ما درست است و برای رسیدن به هدف یاریمان میدهد.
برخی از ما آگاهانه از این دوستی بهرهمند میشویم و درنتیجه، زندگی را با شادی، موفقیت، آرامش و مهر بیشتری سپری میکنیم و گامهای بلندتری در راه تکامل برمیداریم.
این اثر روانشناختی که مضمونی عرفانی نیز دارد از آثار ارزشمند در این زمینه است که یک بار خواندن آن را به همه توصیه میکنیم.
«دوستی با خدا» از ارتباطی با خداوند میگوید که از عشق سرچشمه میگیرد و بر مبنای ترس و سودجویی تنگنظرانه استوار نیست. نیل دونالد والش به ما نشان میدهد که در چه مسیر پر افت و خیزی از شک به ایمان، از ترس به شهامت و از سرگشتگی به هدفمندی رسیده است. نیل در روایت ماجرای شگفتآور زندگی خود رو به خدا میگوید که اکنون میداند آفریدگارش در تمامی این داستانها هدایتکنندۀ وی بوده، اما پیوسته برای او حق انتخاب قایل بوده و با نگاهی مهرآمیز آزادی انسانیاش را محترم داشته است.
والش با یکرنگی و صداقتی کمنظیر شرح میدهد که زمانی کارش به بیخانمانی و دربدری رسیده بود و اگر همدلی و محبت مردمانی که همچون او فقیر و آواره بودند وجود نداشت، نمیتوانست به زندگی ادامه دهد و امروز پیامش را به گوش جهانیان برساند. او از چگونگی مقاومت خود در برابر جریان پویای زندگی حکایت میکند؛ تا آنجا که این سرسختی و نرمشناپذیری، افزون بر جان موجب آزردگی جسمش میشود و او را به بستر بیماری میکشاند.
نویسنده حکمت الهی را به ما یادآور میشود که اگر در ژرفای جان خود نخواهیم کاری را انجام دهیم، خدا ما را به اجبار وادار به انجام آن نخواهد کرد. آنگاه نیز لطف او همانند همیشه ما را در بر میگیرد و از مسیری که نمیخواهیم، دور میکند؛ حتی اگر از طریق شکستن گردن در تصادفی عجیب با اتومبیلی باشد که از رده خارج شده و پیرمردی نودساله آن را میراند! نیل برای ما شرح میدهد اکنون به این درایت دست یافته که بداند سراسر این راه را تصادفی نپیموده و آن نقشآفرین یکتا پیوسته طرحهای اصلی نقشۀ زندگیاش را رسم کرده است.
البته او در همه حال آزاد بوده تا صحنهپرداز داستان زندگی خود باشد و زیبایی و اوج داستان آفرینش نیز در همین نکته است؛ همآفرینی پرتوان بنده و کردگار و ظرافت و قاطعیت قانون جبر و اختیار! نگارنده از خشکاندیشیها و محدودنگریهایی پرده برمیدارد که عظمت پروردگار را در چارچوبهای تنگ خود محصور میبیند و هراسها و نگرانیهای خود را به آفرینندهای همواره خشمگین و مجازاتکننده فرامیافکند.
نیل با تأسف و حسرتی آشکار میگوید که این دیدگاههای نارسا و بسته چگونه او را در زندان جدایی از آفریدگارش اسیر کرده و وجودش را با زنجیر هراس و ناامیدی، از حرکت و پویندگی بازداشته است. اما ندایی درونی، پیوسته والش را به سوی وصل با معشوق میخواند و سرانجام او از درسهای رنجبار و دشوار زندگی خودساخته میآموزد و از شهد گوارای هشیاری و آگاهی میچشد. آنگاه درِ معجزات پروردگار به روی او گشوده میشود و مردی بیخانمان و سرگردان در جایگاه یک آموزگار معنوی، پیام عشق و امید را منتشر میکند.
نیل دونالد والش به همه نوید میدهد که دسترسی به این جایگاه برای تکتک انسانها ممکن است؛ فقط باید عاشق وصل با او بود، به او روی آورد و پاسخ پرسشهای بیپایان را نزد او جست. سپس گوشی شنوا و چشمی بینا داشت تا نشانههای دلدار را دریافت.