- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 147063 - 68/4
- وزن: 0.30kg
دوئل
نویسنده: آنتوان چخوف
مترجم: هوشیار رزم آزما
ناشر: دبیر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 227
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1395 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
لائفسکی آهی کشید و گفت: «خدایا، چطور تمدن ما رو تو چنبره خودش گرفته! من دلباخته یه زن شدم و اون هم دلباخته من، اولش هم با شبهای آروم شروع شد، با عهد و میثاقها، با خوندن تیکههای جذاب ادبیات و بیان ایدهئالها و علائق مشترک... چه فریبی! اما ما داشتیم از یک چیزی فرار میکردیم، از تهی بودن زندگیهامون در میان طبقهى روشنفکر.
مثلا زندگی که برای خودمون ترسیم میکردیم این بود: اول پا میشیم میریم قفقاز و همونطور که با مردم اونجا، با محیط اونجا آشنا میشیم من اونیفرم کارمند دولتو تن میکنم و به خدمت دولت در میآم؛ بعدش یه قطعه زمین توی روستا میگیریم و با دست خودمون اونجا رو تبدیل به یه باغ انگور نمونه میکنیم و از این جور نقشهها. اگه تو یا اون زیستشناس تو، فون کارن، جای من بودین احتمالا سی سال آزگار با نادژدا فدُروفنا زندگی میکردین و بعدش هم یه انگورستان نمونه و ده هزار جریبی زمین که سرتاسرش ذرت کاشته شده باشه برای وارثهاتون میذاشتین، اما من از همون روز اول شکست خوردم.
اینجا، توی شهر، هوا داغه، کسلکنندهست، معاشرتی در کار نیست و اون وقت وقتی آدم راه میافته میره توی مزرعه احساس میکنه پشت هر سنگ و بوتهای مار و عقربهای زهرآلود کمین کردهن و، بعد از مزارع، تا چشم کار میکنه کوهه و دشت....
این رمان که در ۱۸۹۷ به چاپ رسید و یکی از مشهورترین آثار چخوف و تصویر تقریباً حقیقی آشفتگی روحی روس ها در پایان قرن گذشته است. تقریباً همه شخصیت های داستان موجوداتی ضعیف اند و آرمان هایی را می جویند که خود میدانند بیرون از دسترس آنهاست و برده ی عادات خویشاند.کتاب دوئل، داستانی درباره ی ضعف های انسان، امکان بخشش، و توانایی ذاتی افراد در تغییر زندگی و رفتار خودشان است.
داستان این اثر درباره ی مردی به نام لائفسکی است که پس از فرار با زنی متأهل به نام ناديژدا فيودورونا، با آرزوی آغاز یک زندگی جدید در یک شهر کوچک ساحلی زندگی می کند. اما این آرزو به هیچ جا نمی رسد زیرا لائفسکی تمام وقت خود را صرف میخوارگی و قمار می کند و نادیژدا نیز وارد روابط دیگری می شود.
لائفسکی دوباره نقشه ای برای فرار می کشد اما این بار بدون معشوقه اش و همین اتفاق، باعث بروز مجادله ای میان او و مردی عقل گرا به نام فن کورن می شود. فن کورن، به قوانین انتخاب طبیعی داروین و از بین رفتن موجودات ضعیف و بی فایده اعتقاد دارد. اما مجادله بالا می گیرد و این دو تصمیم می گیرند که با هم دوئل کنند. ون کورن مصمم است که درسی فراموش نشدنی به لائفسکی بدهد.
... لائوسکی که کارمند جوانی است خود را به شهری کوچک در قفقاز و در کنار دریای سیاه منتقل کرده است تا سر و صورتی به زندگی ناگوار خود بدهد. پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه با رفیقهی خود، به سفر میرود. اما به جای آنکه در صراط مستقیم بیفتد، تمام روز را در خلوت به غذا خوردن و می زدن و ورقبازی و نقل داستانهایی بی سر و ته میگذراند...