- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 106323 - 102/1
- وزن: 0.35kg
- UPC: 60
دنیایی که من می بینم
نویسنده: آلبرت انیشتین
مترجم: فریدون سالکی
ناشر: پیروز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 185
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1342 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
من نمیتوانم فرضیهٔ بی اخلاقی فرد را بپذیرم من اخلاق را منحصرا یک امر انسانی و متعلق به انسان میدانم که هیچ نوع قدرت مافوق انسانی در پشت ان وجود ندارد. من نمیتوانم خدایی را تصور کنم که مخلوقات خود را کیفر یا پاداش میدهد و اهدافش طبق مقاصد ما انسانها شکل گرفتهاست. خدایی که انعکاسی از ضعف و ناتوانی ما انسان هاست.
من همچنین نمیتوانم باور کنم که انسان میتواند پس از مرگ ورای جسم مادی اش زنده بماند هر چند که روحهای ناتوان بدلیل جهل و نادانی این عقاید را با خود حمل میکنند. من نمیکوشم خدایی شخص وار را تصور کنم شگفتی از ساختار جهان تا انجا که به ما توان کافی برای درک جهان بدهد کفایت میکند...
آلبرت اینشتین برای بسیاری از ما، بیشتر با فیزیک نسبیت و معادلاتِ پیچیده و دشوارفهمِ ریاضی تداعی میشود.اگر هم چیزی از زندگیاش میشنویم و میخوانیم، جنبههای دیگرِ همان دانشمندِ درخود فرورفته است. کسی که گاه چنان در اندیشه و تفکر فرورفته که آشنایان خود را نیز از ناآشنایان، باز نمیشناسد.
برای کسی که چنین تصویری از اینشتین دارد، کتاب دنیایی که من می بینم (The World as I See It) میتواند دریچهی تازهای به دنیای اینیشتین باشد.این کتاب، مجموعهای از سخنرانیها و نوشتهها و نامههای اینشتین است که برای نخستین بار در سال ۱۹۴۷ (هشت سال پیش از مرگ او) منتشر شد.
به دانشآموزان ژاپن
فکر میکنم این حق را دارم که به شما دانشآموزان ژاپنی، سلام و درود بفرستم.چون خودم از نزدیک، کشور زیبای شما را دیدهام؛ شهرها و خانههایش، کوهها و جنگلهایش، و کودکانی که با دیدن این زیباییها، میآموزند که کشورشان را دوست بدارند.
یک کتاب بزرگ و قطور از نقاشیهای رنگی کودکان ژاپنی، همیشه روی میز من است.اگر سلام من، از این راه دور، به دست شما رسید، با خودتان بیندیشید که این نخستین دوره در تاریخ انسان است که افرادی از کشورهای مختلف، میتوانند دوستانه با هم باشند و درک متقابل را تجربه کنند.
در گذشته، ملتها نوعی حماقت متقابل را تجربه میکردند. در واقع، از یکدیگر نفرت داشتند یا از هم میترسیدند.امید که روح برادری و فهم یکدیگر، بیش از پیش بین ملتها جایگاه خود را پیدا کند.منِ پیرمرد، با این افکار [که اکنون در ذهن دارم]، از این راه دور به شما دانشآموزان سلام میکنم و آرزو دارم که نسل شما روزی، نسل ما را شرمنده کند.
بهشت گمشده
در زمانی نهچندان دور، در قرن هفدهم، هنرمندان و دانشمندان سراسر اروپا، با هم متحد بودند.ایدهآلها و اهدافشان چنان یکدیگر را به هم پیوند داده بود که به ندرت تحت تأثیر رویدادهای سیاسی قرار میگرفتند.این پیوستگی و یکپارچگی، به خاطر استفاده از زبان لاتین میان تمام آنها، محکمتر و عمیقتر هم شده بود.
این روزها، ما آن وضعیت را چنان میبینیم که انگار، به بهشت گمشده نگاه میکنیم.شوق ملیگرایی، جامعهی اندیشمندان را از هم گسسته است.زبان لاتین هم که زمانی پیوستگی ایجاد میکرد، مُرده.مردان علم، دهانِ بازِ سنتهای ملی خود شدهاند و حس خود را به ثروت فکری مشترکشان از دست دادهاند.این روزها با وضعیت شگفتی روبرو شدهایم. این سیاستمداران معاملهگر هستند که نمایندگی اندیشهها را در عرصهی بینالمللی برعهده گرفتهاند و هماینان هستند که جامعهی بینالمللی را شکل دادهاند.