بعد از دستگیری پرویز به جرم دشمنی با حکومت و انتقال او به کمیته ی مشترک، جلال که از دوستان قدیمی او است، از نزدیک شدن همکارش، شهرزاد، به مادر پرویز و همسرش ترانه متعجب می شود و به شکی بین این که آیا شهرزاد طرفدار چریکی ها است و یا طرفدار حکومت مبتلا می گردد؟!...

حدس زده بودم كه بابك فعاليت مي كنه. فكر نمي كردم رفته به امريكا. امريكا رفتنش، كلك مرغابي بود. سرپوشي بود براي گم شدنش، گاهي تلفني هم از خارج به خانواده اش مي زد و نامه مي نوشت. بعضي وقت ها هم تلفن هاي مشكوكي مي شد به خانه ما، ما كه گوشي رو برمي داشتيم، قطع مي شد اگر جهان برمي داشت چند كلمه اي حرف مي زد و گوشي را مي گذاشت.

گاهي تند لباس مي پوشيد و از خانه بيرون مي رفت، من خنگ خيال مي كردم با دختري سر و سري داره. وقتي سراغ جهان اومدن، تازه سكه ام افتاد كه اون تلفن ها از كي بوده، جهان و هم درگير كرده بود و الان ديگه شك ندارم، بانك زدن ها، كلانتري خلع سلاح كردن ها و درگيري با مامورها كار اون و دار و دسته شه...

جمال میرصادقی در سال1312 خورشیدی در تهران به دنیا آمد. فارغ التحصیل دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی است. جمال میرصادقی شغل‌های گوناگونی داشته‌است. کارگری، معلمی، کتابدار دانش سرای تربیت معلم، کارشناس آزمون سازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور و مسؤول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران.

در دوره‌‌ی دراز کار نویسندگی، داستان‌های کوتاه و بلند بسیار و چند رمان نوشته‌است که برخی از آن‌ها به زبان‌های آلمانی ، انگلیسی ، ارمنی ، ایتالیایی ، روسی ، رومانیایی ، عبری ، عربی ، مجاری,، هندو و اردو ترجمه شده‌است.