- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 176397 - 40/6
- وزن: 0.90kg
دموکراسی و تجدید قدرت
نویسنده: حشمت الله عاملی
ناشر: ابن سینا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 520
اندازه کتاب: رقعی گلینگور - سال انتشار: 1346 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ عطف کتاب ترک خوردگی مختصری است
مروری بر کتاب
فضای منطق دموکراسی در یونان باستان مبتنی بر سه اصل بود:
الف: قدرت و اختیار آخرین تصمیم به ملت تعلق دارد
ب: اصل تناوب فرمانروایی و اطلاعات
پ: خدمتگزار ملت بودن.
این اصول در شرایط فراصنعتی نمیتوانند پاسخگوی نیازهای امروز مردم باشند. برای مثال، تحت هیچ شرایطی نمیتوان فضای مباحثه و مذاکره در مؤسسات سیاسی (اشاره به اکلزیا در آتن ۴۳۱ ق. م) را برای سه هزار نفر در مجلس یا مجمع عمومی فراهم نمود، یا برعکس نمیتوان به تناوب فرصت فرمانروایی را برای افراد ایجاد کرد و یا صاحبان مشاغل و مقامات بزرگ را خدمتگزار مردم دانست.
بر همین اساس، محیط اجتماعی امروز نمیتواند فضای دموکراسی رومیان را که در اواسط قرن دوم قبل از میلاد توسط مهاجر یونانی Polybe به Ciceron رومی نویسنده کتاب جمهوری منتقل گردید، برای عصر اطلاعات پیش روی ما توصیه نماید. Polybe معتقد بود که قانون اساسی رم به نحو مطلوبی حکومت مونارشی، آریستوکراسی و دموکراسی را در خود جای داده است، به طوری که دامنه اختیارات کنسولها تأییدکننده نظام مونارشی و قدرت مجلس سنا منعکسکننده آریستوکراسی ـ حکومت اشراف ـ است و حقوق مردم به شکلی مورد احترام بود که وجود دموکراسی را نمیتوانیم نفی کنیم.
یادآوری میشود که در سال ۵۰۹ قبل از میلاد براثر پافشاری اشراف رم، مقام سلطنت از نظام حکومتی حذف ومنقرض شد و چون به یک قدرت اجرایی قوی نیاز بود، لذا برای جلوگیری از سلطنت، مقام کنسولی را به وجود آوردند که مشمولی نظام تعویض سالانه بود.بعدها مغربزمین نیز به دموکراسی کلاسیک روی آورد که وجه نخستین آن تثبیت و تأیید آزادیهای فرد است و امروز دموکراسی از این ریشه آبیاری میشود. به عبارتی، دیدگاه یونانی مبتنی بر این که جامعه مافوق همه چیز است، کنار گذاشته شد. درواقع، دموکراسی در قرنهای اخیر بر این محور پایهگذاری شد که دولت نسبت به فرد قدرت نامحدود ندارد. از همینرو، بر فرد تکلیف بود که در مقابل قدرت ایستادگی و مقاومت نماید.
وجه دوم دموکراسی غربی مشارکت افراد در قدرت سیاسی است، به طوری که اگر فرد مستقیماً در قدرت سیاسی نقشی نداشته باشد، به طور غیرمستقیم امکان مداخله و مشارکت برای او وجود دارد.این دو وجه ضمن مکملبودن، در تضاد نیز قرار دارند. مکمل یکدیگرند، زیرا به طرف آزادی تمایل نشان میدهند، اما زمانی در تضاد قرار میگیرند که آزادی فردی، استقلال جامعه را تهدید میکند، مگر آن که جامعه از اتفاق رأی و وحدت مطلق و قطعی برخوردار باشد.
اما در عصر حاضر واژه دموکرارسی آنقدر مثبت ارزیابی میشود که هرچه در محیط اجتماعی مطلوب باشد، به دموکراسی نسبت داده میشود، به طوری که کوهن به طنز میگوید: هرچه در نظر عدهای آرمانی جلوه کند ـ از مسیحیت تا مالیات سرانه ـ به وسیله طرفدارانش به لقب دموکراتیک مفتخر میگردد.
این در حالی است که تشکلهای غیرسیاسی مثل نهادهای محیطزیست، انجمنهای علمی، مذهبی، باشگاهها، اتحادیهها، روزبهروز افزایش مییابند و به ناگزیر مردم برای گسترش ارتباطات فضای دموکراسی را تغییر میدهند. برای مثال، برابری اقتصادی امروز پیششرط دموکراسی است و یا رفاه اقتصادی به منزله توجه به دموکراسی از سوی حکومت است. در حقیقت، شرایط مادی دموکراسی امروز بر شرایط سیاسی دموکراسی پیشی گرفته است. این تغییر ناشی از وجود شهروندان با شرایط روانشناختی بسیار متفاوت است. از شهروندان خردهگیر تا انعطافپذیر و از شهروند واقعگرا تا متعهد امروز محیط اطراف دولت و جامعه را فراگرفته و برآوردن نیازهای آنان کاری چندان ساده نیست..