- موجودی: موجود
- مدل: 201270 - 23/6
- وزن: 0.30kg
دلتنگی ها و پرسه ها
نویسنده: هرمان هسه
مترجم: مسیحا برزگر
ناشر: دارینوش
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 180
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1382 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
مجموعه شعر و نثر
این کتاب در واقع مجموعه ای از نامه های عاشقانه ی هسه، به طبیعت است… نقاشی های آبرنگ هسه هم مانند نثرش ساده و طبیعی است. او در جایی گفته است: «ای کاش خود را یکسره وقف نقاشی می کردم.» او خود را یکسره وقف نقاشی نکرد، اما بدیهی است که وجودش یکسره وقف هنر شد...
در این باریکهراهِ کوچک و زیبا، باد بیمهابا میوزد. درخت و بوته را پشت سر گذاشتهام، اینجا فقط سنگ و خزه میروید. اینجا هیچکس به دنبال چیزی نمیگردد، کسی در اینجا مالک چیزی نیست، در این بالا، کشاورز نه علوفه دارد و نه هیزم. دوردستها صدایم میزنند و اشتیاق رفتنم را برمیانگیزند. آه کجایند مردمانی که این راه دلنواز را از میان صخرهها، باتلاقها و توفانِ برف، هموار کردند تا ما را به درههایی دیگر، خانههایی دیگر، زبانهایی دیگر و مردمانی دیگر بپیوندند.
در بلندترین نقطهیِ این گردنه میایستم. راه از هر دو سو به پایین میرود، آبها از هر دو سو جاریاند. هر چیزی در این بالا دو جهت دارد و سرانجام راهی به دو سوی پایین و به دو دنیای کاملاً متفاوت باز میکند. آبگیر کوچکی که کفشهایم را نوازش میکند، به سمت پایین و شمال جاریست. آب آن سرانجام به دریاهای سرد دوردست میریزد. اما تودهیِ برفی که در نزدیکیهای آن است، آهستهآهسته به طرف جنوب آب میشود، به سمت سواحل لیگورین یا آدریاتیک جریان مییابد و سرانجام به دریایی میریزد که کرانهاش آفریقاست. باوجوداین، همهیِ آبهای جهان دوباره یکدیگر را دیدار میکنند. دریاهای قطب شمال و آبهای نیل در پرواز نمناک ابرها، دست آخر با هم یکی میشوند. تصویر زیبای قدیمی مریم عذرا، لحظههایم را قدسی میسازد. هر جادهای ما خانهبهدوشان را به خانه فرا میخواند.
نگاه خیرهیِ من هنوز میتواند انتخاب کند، شمال و جنوب هنوز هم به چشمان من تعلق دارند. با برداشتن کمتر از پنجاه قدم، فقط جنوب از آن من خواهد بود. آه که چه رازورانه در میان درههای آبیاش تنفس میکند! آه که چگونه قلب من با آن میتپد! یاد دریاچهها، باغها، رایحهیِ شراب و شکوفههای بادام، پیام باستانی و مقدسِ اشتیاق و میل زیارت رُم را برایم به ارمغان میآورد.
هرمان هسه در آثارش مبارزهٔ جاودانهٔ روح و زندگی را ترسیم نموده و با نگرشی هنرمندانه به دنبال ایحاد تعادل بین این دو پدیده قلم فرسودهاست. هسه در خانوادهای اصلاحطلب در منطقه در جنوب آلمان به دنیا آمد و تحت تأثیر مادرش که مبلغ مذهبی در هندوستان بود، به فلسفه هندی روی آورد. از دهه سوم قرن بیستم، به عنوان تبعه سوئیس در منطقه «تسین» به گوشه گیری نشست. گرایش به رومانتیسم و طبیعتگرایی از نمودهای چشمگیر آثار قدیمیتر هسه است.
بر اساس توجه و علایق خاصی که نویسنده در باب این فلسفه به دست آورده بود، در سال ۱۹۲۲ روایتی به نام سیدارتا منتشر کرد که از جمله پرخوانندهترین آثار وی میباشد. این کتاب نگرشی بر ریشههای روانشناسی در مذاهب جهانی و مکاتب عقلی است. شماری از صحنههای سیدارتا تابلوهای مثنوی مولوی را برای خواننده ترسیم مینماید.
هنری میلر درباره این کتاب میگوید: سیدارتا داروی شفابخشی است که از انجیل عهد جدید مؤثرتر است. در پی برقراری ارتباط هرمان هسه با آلمان از طریق تفسیر و تعبیر آثارش به وسیله آمریکاییها، نظرات مذهبی و سنتگرایی مشهود در نوشتارهایش، از دید خوانندگان مخفی ماند.
در همین معنی، نویسنده اتریشی پتر هانکه در سال ۱۹۷۰ با تعجب اعتراف میکند:
«من کتابهای هسه را با کنجکاوی و تحیر تمام، خواندم. این مرد نه تنها یک شخصیت برجسته رومانتیک، معرفیشدهٔ آمریکاییها است، بلکه نویسندهای عاقل و قابل اعتمادی نیز میباشد.»
...همچون خواب گردها راهم را از میان جنگل و دره باریک می پویم
و حلقه ای سحرآمیز،رویا گونه در اطرافم می درخشد،
بی تشویش از این که لعنت شوم یا احترامم گذارند
ندای درونم را صادقانه دنبال می کنم.
بارها و بارها آن واقعیتی که دیگران در آن می زیستند
مرا بیدار کرده و به سوی خود فرا خوانده است!
و من هراسان و هوشیار لختی بر جای ایستادم
و دوباره بی درنگ به دوردست ها خزیدم.
آه ای وطن صمیمی که چنین از منت می ربایند!
آه ای رویای عاشقانه ای که چنین در منت آرام نمی گذارند
همچون آبی که به دریا باز می گردد،
به سوی تو باز خواهم گشت از هزار راه نزدیک.
چشمه ها با آوای دلنشین شان پنهانی رهنمونم می کنند،
پرنده های رویا،پرهای درخشانشان را بر هم می زنند،
و کودکی ام چنانکه گوئی دوباره آغاز شده است به طنین درمی آید
و من در کرانه های زرین نور و در آغوش زنبورها
بار دیگر خودم را گریان کنار مادر باز خواهم یافت.