دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

دستور عشاق یا حسن و دل

دستور عشاق یا حسن و دل

نویسنده: محمدبن یحیی سیبک نیشابوری
به اهتمام: ر. س. گرین شیلدز
ناشر: وحید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 420
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1363 - دوره چاپ: 2

کمیاب  - کیفیت :  درحد نو _ نو

 

مروری بر کتاب

آثار سیبک از همان آغاز تصنیف، نظر بداشتن معانی دلنشین و بیان دلپذیر، وسیله تنی چند از ادیبان، در ایران و عثمانی و هندوستان تقلید ترجمه و یا تشریح شده است.حسن و دل داستانی عرفانی است که به سبک سمبولیک با نثری مسجع نوشته شده و دارای تازگیها و لطایف ویژه ایست. داستان دو شخصیت اصلی دارد:

یکی«دل» و دیگری«حسن».دل فرزند عقل است که او را در مغرب در گنبد دماغ مقام است و پدر او را بپادشاهی قلعه بدن دادن است و دل است که آب حیات را خواستارست...

«حسن و دل»، حکایتی است عرفانی که می‌توان آن را خلاصه یکی دیگر از آثار سیبک یعنی «دستور عشاق» و تلاشی مکرر از جانب مولف، برای معرفی اصطلاحات و اشارات رایج در عرفان نظری دانست.همه داستان در عرصه تن و جان آدمی می‌گذرد و ایفاگران نقش‌های آن اعضا، عواطف و احساسات و غرایز بشری هستند.

قهرمانان اصلی داستان «دل» و «حسن» هستند. «عقل» پدر «دل» پادشاه «قلعه بدن» است اما «دل» به جای خشنودی به جانشینی و میراث خواری عقل، در پی آب حیات است و آن را در «شرق» وجود به مدد «همت» اهل «هدایت» می‌جوید.دل باید برای رسیدن به این مقصد از شهر «عافیت» برود و با عبور از عقبه «زهد» و «ریا» به سرزمین «عشق» برسد، با فرزند عشق یعنی «حسن» ملاقات کند، از محله‌ها و بازارهای «عشوه» و «کرشمه» و «شیوه» و «شمایل» بگذرد و با کمال «خیال» بر «وهم» غلبه یابد و به سپهسالاری «صبر» طی مراحل کند تا سرانجام به ملاقات خضر نایل آید و با راهنمایی وی بیاموزد که در طریقت «فقر» با درویش و توانگر، معاش پسندیده کند و کسب «نیکنامی» را شعار خود سازد که هرچه خیر است، زاییده همین شیوه و شعار است و حیات جاودان چیزی جز «توفیق» خدمت خلق نیست.

نسبت‌هایی که سیبک میان عناصر داستان خود برقرار می‌کند نیز حائز اهمیت نمادین و حاوی نکات دقیق ذوقی و ادبی‌اند. از جمله:

«نظر» جاسوس «دل» است.
«ناموس» پادشاه شهر «عافیت» است.
«همت» پادشاه شهر «هدایت» است که نشان آب حیات را در شرق به «دل» می‌دهد.
«شرق» سرزمین «عشق» است.
«حسن» فرزند «عشق» است و در شهر «دیدار» اقامت دارد.
«قامت» علمدار لشکر «حسن» است
«خیال» سفیر «حسن» است که «دل» را عاشق حسن می‌کند.
«وهم» وزیر «دل» است که دل را به بند می‌افکند، اما سرانجام «عقل» فرزند خود «دل» را می‌رهاند و او را با سپهسالاری «صبر» به فتح شهر عشق می‌فرستد.

متقابلا «حسن» به سپهسالاری «مهر» لشکر می‌کشد و در این میان «آن» و «وفا» هستند که سرنوشت نهایی را تعیین می‌کنند به گونه‌ای که سرانجام «عقل» به وزارت سلطان «عشق» برگزیده می‌شود و «دل» به دامادی «عشق» نایل می‌آید.

جملات آغازین داستان چنین‌اند:

بسم‌الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. والصلوه و السلام علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین.
اما بعد. چنین گوید مخترع این حکایت و مبدع این روایت که در شهر یونان پادشاهی بود که «عقل» نام او و تمام دیار مغرب مسخر احکام او [بود].
از هیچ‌گونه مراد،‌ بر خاطر خود بندی نداشت جز آن که برای قائم مقامی پادشاهی، فرزندی نداشت.
آخر، خدای تعالی پسری دلفروز دادش و پادشاه دلاور، «دل» نام نهادش.
و در پایان داستان می‌خوانیم:

همت، دل را گفت که بشتاب و این پیر را که خضر پیمبرست دریاب.
دل به دستبوس پیر پیوست و پیش او به حرمت و ادب بنشست.
پس پیر، از راه عرفان، پرده بیان برگشاد و دل را از بعضی اسرار این حکایت آگاهی داد.
چون دل از ارشاد خضر علیه‌ا لسلام راهنمایی و با طریقه فقر آشنایی یافت با توانگر و درویش، معاش پسندیده گرفت و کسب نیک نامی شعار خود ساخت و بسیار فرزندان و آثار خیر ازو در روزگار بماند و یکی از فرزندان او این داستان دلستان است که نوباوه بوستان بیان و تذکره دوستان زمان است.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات