- موجودی: موجود
- مدل: 196773 - 63/2
- وزن: 0.30kg
دستان
نویسنده: فرشته تات شهدوست
ناشر: یوپا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 844
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1400 - دوره چاپ: 6
مرور بر کتاب
دَستان، جوانی برومند و غیور که با مادرش سمیرا تنها زندگی میکند. او در محلهای آبرومند و ساده به شغل آرایشگری مشغول است. یکسال پیش که برای فروش زمینهای پدربزرگش حاج کربلایی، راهی کوهستان میشود خواهرزادهی رقیبش را از مرگ نجات میدهد. وقتی برمیگردد که از جانا فقط روبند سفیدی که به صورتش داشته را به یاد دارد و همچنین پروانهای که روی دست دخترک با حنا، نقش زده شده است...
و این ماجرا زمانی جنجالآفرین میشود که نوهی محجوب و محبوب حاج کربلایی که همهی اهل محل او را “نوهحاجی” صدا میزنند؛ طی اتفاقات شوکهکننده و مهیجی جوانمردانه به پای عشق خود می ایستد و... ناخواسته «محلل» میشود و با جانا ازدواج میکند. فقط برای اینکه حامیِ این دختر شود مجبور است به اینکار تن دهد؛ اما..
موقعیتهای غافلگیرکننده، غیرقابل پیشبینی و هیجانانگیزی در این رمان اتفاق میافتد که طی آن "دستان" مجبور میشود چشمانش را بر آبرو و اعتبار خود ببندد و شجاعانه پای عشق و احساساتش بایستد. به نظر می رسد همه چیز با یک معامله شروع شده است و او باید با "جانا"، که خواهرزادهی رقیب و بزرگترین دشمن اوست، ازدواج کند. با این حال، جانا که به دست سرنوشت مجروح شده است، فکر میکند "دستان" با نیت کینهتوزی و انتقام به سراغ او آمده است.
"دستان" حاضر شده برای کمک به این دختر آبروی خود را به خطر بیندازد. اما جانا از پنجرهای دیگر به آتش عشق "دستان"، مینگرد. دخترک قلب یخیاش را همچون دیواری در برابر یکی از شرافتمندترین مردان آن محله علم کرده و کسی را که غرورش زبانزد خاص و عام است، گرفتار خود کرده است.
"دستان" یک سال پیش که برای فروش املاک پدربزرگش، حاج کربلایی به ارتفاعات کوهستان رفته بود، خواهرزاده رقیب خود را طی ماجرایی از مرگ نجات داد. اما از زمانی که برگشت، تنها چیزی که از جانا به یاد میآورد، یک روبند سفید بر صورت او و پروانهی حنایی روی دست دختر است. اکنون او برای کمک به این دختر چارهای جز ازدواج با او و پذیرش این موضوع ندارد.