- موجودی: موجود
- مدل: 194541 - 76/4
- وزن: 0.30kg
دزدی هنر است
نویسنده: لئو نیکولایوویچ تولستوی
مترجم: محمد رفیعی مهرآبادی
ناشر: ققنوس
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 376
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 2
کیفیت : درحد نو _ نو ؛ صفحات 27 ، 28 ، 29 ، 30 از نیمه قیچی شده و افتادگی متن دارد
مروری بر کتاب
مرد آلمانی که از غرور خود، سربلند بیرون آمده بود، به آهستگی به تمساح گفت: «بلند شو و چهارزانو بنشین کارل کوچولو.»
النا ایوانوونا خنده کوتاهی کرد و با عشوه بیشتری گفت: «حتما، امشب خواب تمساح میبینم!»
آلمانی پاسخ داد: «اما تمساح، در وقت خواب گازتان نمیگیرد!»
مرد آلمانی، چون قهرمانی، سرش را برگرداند و نخستین کسی بود که به شوخیِ خود خندید. هیچ یک از ما سه نفر به او پاسخی ندادیم.
النا ایوانوونا مرا صدا زد و گفت: «سمیون سمیونیچ، بیا برویم و میمونها را تماشا کنیم چون به آنها خیلی علاقه دارم. میمونها دوستداشتنیاند... تمساح ترسناک است.»
ایوان ماتویچ ما را صدا زد، و برای این که شهامت مردانه اش را به همسرش نشان دهد گفت: «آه، عزیزم نترس، این هیولای خوابآلود سرزمین فراعنه به ما آسیبی نمیرساند.»
وی در کنار مخزن باقی ماند. سپس دستکش خود را بیرون آورد و با دستکش به غلغلک دادن بینی تمساح پرداخت. همان گونه که بعدها خودش گفت، میخواست تا با این کار، از خروپف کردن تمساح بکاهد. صاحب تمساح، النا ایوانوونا را محترمانه تا کنار قفس میمون ها همراهی کرد. بنابراین، همه چیز به خوبی و خوشی پیش میرفت و هیچ حادثهای پیشبینی نمیشد. النا ایوانوونا از سرگرم بودن با میمونها سرحال بود و میمونها کاملا توجه او را جلب کرده بودند. نگاه خشنودش را پیوسته به من میدوخت، انگار که میخواست به صاحب تمساح بیمحلی کند. قاهقاه میخندید. چون این میمونها را شبیه دوستان نزدیک و نزدیکان خود، میدید.
من نیز سرم به میمونها گرم بود، چون این شباهت را کاملاً حس میکردم. آلمانی مردّد بود بخندد یا اخم کند. سرانجام، اخم کردن را ترجیح داد و درست در همان لحظه، فریادی وحشتناک و غیرطبیعی، اتاق را به لرزه درآورد. با شنیدن این فریاد، قدرت اندیشیدن را از دست دادم. در لحظات نخست، لال و وحشتزده ایستادم و دیدم که النا ایوانوونا نیز فریاد میکشد.
با شتاب سرم را برگرداندم ـ و چه دیدم! چه دیدم خدایا! دیدم که ایوان ماتویچ تیرهبخت در میان دندانهای تمساح قرار دارد؛ دندانهای تمساح، کمر او را محکم گرفته و به حالت افقی در هوا بلند کرده بود. ایوان ماتویچ ناامیدانه لگد می زد. لحظه ای دیگر سپری شد و هیچ اثری از او باقی نماند....
پیدایش و شکوفایی ادبیات کلاسیک روسیه عملا از قرن نوزدهم میلادی آغاز می شود . در همین زمان است که شاعران و نویسندگان و نمایشنامه نویسان پیرو مکتب رمانتیسم پا به میدان ادبیات می گذارند؛ شخصیت هایی نظیر پوشکین و لرمانتوف.
سپس نوبت به ادبیات رئالیستی روسیه می رسد و چهره های برجسته ای همچون گوگول، سالتیکوف، داستایوفسکی، تولستوی، آندریف، کوپرین، و گورکی خود نمایی می کنند آن گاه دوران رئالیسم سوسیالیستی فرا می رسد با نویسندگانی از سنخ شخصیتی متفاوت و دیدگاههایی نوظهور.
کتاب حاضر به نویسندگان دو مکتب رمانتیسم و رئالیسم می پردازد و حاوی آثار کوتاهی از داستایوسکی ، تولستوی، کپرین، پوشکین، آندریف، سالتیکوف و گورکی است.