دره عروسکها

دره عروسک ها

نویسنده: ژاکلین سوزان
مترجم: آذرمیدخت بهزادی
ناشر: تهران
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 459
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1372 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : نو

مروری بر کتاب 

سپتامبر 1945
وقتی وارد نیویورک شد حرارت هوا نود درجه فارنهایت بود و از غول های سر به آسمان افراشته نیویورک بخار داغ بر می خاست. اما نه به گرما توجه داشت نه به خیابان های کثیف و پر آشغال. نیویورک به نظرش پر هیجان ترین شهر عالم می آمد. دخترک متصدی بنگاه کاریابی تبسمی کرد و گفت آه ها تو واقعا رو دست نداری با وجودیکه تجربه ای نداری ولی مسلما شغلی بدست می آوری. همه سکرترهای خوب مشاغل پر درآمد را اشغال کرده اند . اما راستش را بگویم ، عزیزم ، اگر من قیافه ترا داشتم یک راست می رفتم سراغ جون پاور یا کونور.

- اونا کی هستن؟
- آنها آژانس های درجه یک مانکن ها را اداره می کنند. من مرده این کارم. اما قدم کم کوتاه است و بقدر کافی لاغر استخوانی نیستم. اما تو درست همانی که می خواهند.
- ولی من گمانم کار کردن توی اداره را بیشتر دوست دارم.
- باشه اما فکر می کنم بی عقلی می کنی.

چند ورق و کاغذ بدست آن (anne) داد و گفت همه نشانی های خوب اینجاست اما اول از همه برو پیش هنری بل آمی.او یکی از وکلای درجه یک هنرپیشه هاست سکرترش همین تازگی ها با جان والش ازدواج کرد. وقتی آن عکس العمل نشان نداد گفت: - خودت را به آن راه نزن یعنی تو جان والش را نمی شناسی . اون سه تا اسکار گرفته و تازگی یکجا خواندم می خواهد گاریو را دوباره به کار سیـ ـنما بازگرداند و گارگردانی اولین فیلم پس از بازگشتش را به عهده بگیرد.

آن تبسمی کرد و باینطریق دخترک مطمئن شد که او هرگز جان والش را فراموش نخواهد کرد.
- خوب حالا درباره شروع کار و اشخاصیکه با آنها ملاقات خواهی کرد . بل آمی و بیلوز یک شرکت واقعا بزرگ است . همه مشتری هایشان کله گنده هستند . میرنا دختری که با جان والش ازدواج کرد اصلا گیرائیش بپای تو نمی رسید . تو یک دفعه زنده شو فورا به طور میزنی.
- زنده چی رو؟
- پناه بر خدا ،ممکنه حتی شوهر هم بکنی
دخترک دوباره به پرونده نگاه کرد . بگو ببینم گفتی اهل کجائی؟

آن تبسم کرد. لارنس ویل. در شروع دماغه است با ترن یکساعت تا بستن فاصله دارد و اگر من تو خط شوهر کردن بودم جائی بهتر از آنجا نبود. در آنجا همه بمحض اینکه از مدرسه بیرون بیایند ازدواج می کنند. من دلم می خواهد یک مدتی کار کنم. - و تو یک همچه جائی را گذاشتی آمدی؟اینجا همه دنبال شوهر می گردند ، از جمله خود من . ممکنه منو با یک سفارشنامه باین لارنس ویل بفرستی؟ آن با کنجکاوی پرسید ، منظورت اینه که تو با هر کسی ازدواج خواهی کرد؟

- نه هر کس ، یک کسی که بتواند یک پالتو پوست سمور برایم بخرد ، یک کلفت نیمه وقت داشته باشم و بتوان تا ظهر بخوابم.این برو بچه هائی که اینجا می شناسم نه تنها می خواهند من شغلم را داشته باشم ، در عین حال مثل کارول لندیس در یک لباس خانه خیلی قشنگ خوشمزه ترین سینی غذا را برایشان بیاورم.وقتی آن خندید ، گفت ، آره جونم ، حالا حساب دستت آمد. صبر کن تا با یکی از این رومئو ها در این شهر درگیر شوی . شرط می بندم با اولین ترن ، به لارنس ویل بر گردی. اما یادت نره که سر راه منم با خودت ببری. 

آنی بل غوغای موزیکال فصل بود. آن به دختر کوچک اندام لاغر مینگریست که با تبسمش تمام حضار را اسیر کرده. نوزده ساله و تعلیم نیافته ولی نوید یک ستاره را میداد. جرج در گوشی گفت : شانس آوردیم. لایون دیروز جنبید و قرارداد او را امضاء کرد. بعد از امشب همه به دنبالش هستند. لایون از جلوی آن به سمت جرج سرک کشید: ولی این یکی تمام دردسرش با تست. - جرج تبسم کرد: شوخی ات گرفته؟ او به بودهاف یا کن مایکل یا هر کدام از بچه های اداره که کارش را انجام دهند راضی است.

آن در عالم خیال به زمانهای دور رفت. آن شبی که در کنار لایون نشسته و افتتاح نیلی را در برودوی تماشا میکرد. او هم بچه خوبی بود، بدون هیچ کج خلقی. نوزده سال پیش... آنوقت عاشق لایون بود. هنوز هم هست.با استراق سمع تلفن های نیلی احساس میکند که فاتح شده ولی در عین حال این پیروزی برایش بیمزه بود. دلش نمیخواست اکنون که نیلی طبیعت خبیث خود را بروز داده دیگر با او بستگی داشته باشد. فردا پنجم ژانویه است و لایون هنوز صحبتی از رفتن نمیکرد.بلکه راجع به افتتاح جدیدی که خیال داشت در روز هشتم انجام دهد صحبت میکرد. اما آیا او واقعا بازی را برده؟ یا فقط وقفه ایست؟ نیلی هنوز هم در آنجاست ـ و همیشه خواهد بود. آیا نیلی یا آن برای او فرقی نمیکند؟ هرگز نخواهد دانست....