- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 61217 - 117/0
- وزن: 4.00kg
- UPC: 49
درر التیجان فی تاریخ بنیالاشکان
نویسنده: محمدحسن اعتمادالسلطنه
کاتب: شمس الکتاب گلپایگانی
ناشر: مطبعه دولتی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 800
اندازه کتاب: رحلی جلد چرمی - سال انتشار: 1265 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : عالی ~ درحد نو
مروری بر کتاب
چاپ سنگی ؛ دوره ناصرالدین شاه
کتابی است مشتمل بر تاریخ اشکانیان که در سه جزء توسط مولف نگاشته شده است و بر این کتاب تقریظ ناصرالدین شاه نیز رویت می شود. در ادامه جلد سوم کتاب تطبیق لغات جغرافیایی از همین نویسنده به ضمیمه می باشد فهرست مندرجات دارد در آغاز کتاب سواد دستخط ناصرالدینشاه و اعتمادالسلطنه
مرحوم اعتماد السلطنه در کتاب "درر التیجان" که اصرار زیادی در تورانی و تاتار ساختن اشکانیان داشته، از قول «مالالا» از مورخین یونانی گوید که: پارث به لغت ایرانی همان معنی اسکیث یا تورانی را دارد (جلد اول، صفحه 53) و باز در یکی دو جای دیگر از همان جلد گوید که «پارث یا پارتی به معنی تبعید شده و فراری است» [این معنایابی ساختگی، همان است که پورپیرار با دزدیدن آن از اعتماد السلطنه، با عنوان دیدگاهی انقلابی و بیسابقه، از جانب و به نام خود، برای اشکانیان مطرح ساخته است!]، مخصوصاً در صفحات 161 و 162 تحقیق عجیبی کرده و میگوید: «علت ضبط نکردن سوانح و وقایع دوران اشکانیان و تاریخ ایشان نیز یکی همان خارجه بودن آنها بوده [این نیز همان دیدگاه پوچی است که پورپیرار با دزدیدن از اعتماد السلطنه، در کتاب اشکانیان خود، به نام خویش بازگو کرده است!] و اسم آنها گواهی میداده (؟)، چه پارث چنان که پیشتر هم ذکر نمودهایم، در لغت اسکیث و تورانی به معنی نفی و تبعید است و اگر پارث از کلمهی پارثوای سنسکریت مشتق شده باشد باز به معنی غریب است. شک نیست که بعضی از پادشاهان اشکانی به اسم سلاطین کیانی موسوم شده اما برخی هم اسامی تورانی داشته و آرساک و سنیناک که مختوم به آک ترکهاست (؟) و [نام] ولوژز که به چنگیز و قرقیز شباهت دارد، ترکستانی بودن اشکانیان را مدلل داشته (!)…».
اگر چه خود این عباراتِ بیاساس، واهی بودن آنها را آشکار میسازد، معذلک میگوییم بر فرض این که پارث در لغت اسکیث و تورانی - که معلوم نیست چه لغتی است، ترکی است یا مغولی؟ - به معنی نفی و تبعید شده باشد و شکی هم نباشد که پارت تورانی همان پرثوای مانحن فیه میباشد - [که] تازه گواه ترک بودن این طایفه نیست - دیگر ختم شدن لغتی به الف و کاف (اک) هم دلیل ترکی بودن آن نباشد] =نیست]، چه تمام لغات پهلوی که به الف ختم میشود، بعد از الف، کاف دارد؛ مانند: نیاک - نیا، گیواک - جا، اژیدهاک - اژدها، پیداک - پیدا، داناک - دانا، و الی آخر. همچنین شباهت «ولوژز» [در یونانی [Vologases نظر به آن که آخر آن زای معجمه است، با چنگیز و قرقیز، چه دلیلی است که ولوژز نام تاتاری بوده است؟! پس "پرویز" که از "ولوژز" بیشتر به قرقیز و چنگیز شباهت دارد بایستی مغول یا ترک باشد، یا آن که "تیمور" تاتار چون با "منصور" عرب هموزن است بایستی امیرتیمور عرب باشد! در صورتی که "ولوژز" ظاهراً همان "ولخش" اشکانی [به پارتی [Valgash است که بعدها "بلاش" و "پلاش" شده و یکی از ساسانیان هم بدان نام بوده و یونانی ها «خش» [xsh-] را «ایکس» (x) و گاهی «ژز» تلفظ میکردهاند؛ مانند «ارتخشثر» که «ارتگزرسس» و «خشیرشا» که« اگزرسس» خواندهاند. و تمام دست و پاهایی که مرحوم اعتماد السلطنه در ترک و تاتار ساختن اشکانیان برای آن که قاجاریه را از نسل آنها میشمرده است به کار برده، از همین قبیل است که ذکری از آن به میان آمد ور نه، مورخین اسلامی و ایرانی عموماً آنها را از نسل کیان و یا از تخمهی آرش - تیرانداز معروف ایرانی - شمردهاند و اسامی آنها که تمام فارسی است و آداب و خطوط سکههای اواخر و سایر اسنادی که از آنها به دست آمده است، همه دال بر ایرانی بودن اشکانیان است و بویی از این که آنها از نژاد زرد و از اجداد تراکمه و مغول باشند، نمیدهد و هر کس بخواهد به این معنی درست و با اسناد مورخین قدیم پی ببرد، به قسمت اخیر تاریخ "کنت گوبینو" که اتفاقاً در عصر اعتماد السلطنه تألیف شده و به "تاریخ ایران باستان" [پیرنیا] مراجعه کند.