- موجودی: موجود
- مدل: 198341 - 94/1
- وزن: 0.40kg
درد سیاوش
نویسنده: اسماعیل فصیح
ناشر: صفی علیشاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 327
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 _ 1364 - دوره چاپ: 5 _ 1
کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
بالای گچ بری های بخاری ، تابلوی بسیار بزرگی هم از سیاوش در قاب طلایی بود . سیاوش با پراهن سفید ساده ، نگاه دردناک و ترحم آمیزی به جلو داشت . بیست و چهار سال پس از مرگش حضور او در خانه فریاد می زد . تکرار کردم : سیاوش اون شب مرده بود ، اوسامد آقا . فردایی وجود نداشت . آب تنی توی رودخانه ای وجود نداشت . غرق شدنی وجود نداشت . شما این را می خواستی بگی ؟ اوسامد آقا چشمهای مستش را به طرف من بلند کرد ، گفت : آخ پروردگار .
مردم زندگی عادی خود را می گذرانند یعنی به سر و کله هم می پرند ، قهرمانان خود را می کشند و بچه های خود را به خاک می سپارند . ایرانی بودن ساده است : پسر با پدر بد ، پدر با پسر بد ، دختر با مادر بد ، مادر با دختر بد ، زن با شوهر بد ، شوهر با زن بد ، مادر با بچه بد ، بچه با مادر بد ، خواهر با خواهر بد ، برادر با برادر بد ، معشوق با عاشق بد ، عاشق با معشوق بد ، و .... جامعه ایران ساده است .بنابراین او هم حالا خاطره است . نقشی کلی از طرح دوستت دارم تا روزی که با تو قهر کنم اما خسرو نه ، خسرو دوست دارد و در عشق باقی است ....
...ثریا وسط تخت خواب نشسته بود، دو تا دستهایش روی گیجگاهش، انگار که بخواهد از ترکیدن جمجمه و بیرونریختن کل مخ عجالتا جلوگیری کند. چشمهایش مانند دو تا زخم خشک شده بود که در جفت حدقههای آن آب و خون مرداب شده باشد. کنار تخت خوابش میز کوچکی بود با چراغ خواب و کتاب و لیوان و چند جور دوا و خرتوپرت. وقتی مرا در آستانهی در دید، بغض توی گلو و سینهاش ترکید و دستهایش را دراز کرد. من رفتم جلو، بغلش کردم...