- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 157682 - 54/5
- وزن: 0.40kg
درباره هنر و ادبیات
نویسنده: مهدی اخوان ثالث , علی موسوی گرمارودی
به کوشش : ناصر حریری
ناشر: آویشن
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 175
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1384 - دوره چاپ: 2
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
گفت و شنودی با مهدی اخوان ثالث و علی موسوی گرمارودی
مهدی اخوان ثالث-که در سرودن شعر به سبک کلاسیک، در قصیدهسرایی، غزلسرایی و نیز به سبک نو طبعآزمایی کرد ، با دعوت دانشگاه، شعر سامانیان و مشروطیت به بعد را تدریس میکرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاههای تهران، تربیت معلم و شهید بهشتی به این کار مشغول بود.
او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش ملی و میهنی بود و در اسطورهسازی و داستانپردازی تبحر ویژهای داشت. آثار وی تلفیقی از زبان کهن، فکر و نگاه نو بود و این شاعر توانست با نمادگرایی و دیدگاه نوین خود انسان را با دردها، احساس، عشق و حسرتها آشنا کند و سبکی تازه را در عرصه شعر و ادب این مرزوبوم پدید آورد. شعر زمستان اخوان را شاهکار شاعری وی مینامند.
مهدی اخوان ثالت که شعرش همچون رودخانهای به دریای زبان و متون کهن با همه ظرفیتهایش متصل بود، سرانجام چهل روز پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در چهارم شهریور 1369 خورشیدی در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و با دستور مقام معظم رهبری در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند. او حالا بیش از سه دهه است که مهمان فردوسی در توس است و سال گذشته نیز محمدرضا شجریان به جمع اخوان و فردوسی در طوس اضافه شد....
آن طلوع درخشان را غروبي ديرپاي درپي بو كه شامي بي ستاره را خبر مي داد. از نيما تا اخوان، از اخوان تا شاملو، و جويبارهاي كوچك و بزرگي كه از اين سرچشمه هاي سرشار اما گونه گون سيراب و در خم هر سنگ به شهر سنگستان فرو مي شدند... و جريانات تو گويي كه از حركت باز مي ايستاد. اين همه نگرشي است كه در شعر احساس مي شود و در هنرهاي ديگر نيز...
علي موسوي گرمارودي در سال ۱۳۲۰ در قم به دنيا آمده است. پدرش از بزرگان اهل گرمارود الموت قزوين بود. موسوي گرمارودي مدرك كارشناسي خود را در رشته علوم قضايي و كارشناسي ارشد و دكتراي خود را در رشته ادبيات فارسي از دانشگاه تهران گرفته است. ...
من آنچه را بر زبان شاعر ميآيد و بر كاغذ نوشته ميشود، درخت صاعقه زدهاي ميبينم كه روي زمين افتاده است. اگر گفتهاند: من گنگ خوابديده و عالم تمام كر/ من عاجزم ز گفتن و خلق از شنيدنش... ميتواند درباره همان جلوه ناپيداي شعر گفته شده باشد. آنچه از يك شعر ناب بر كاغذ يا زبان ميآيد در واقع تنها صورت ناظم و مرحله هبوط آن اصل اعلاست. آنچه ما از يك شاعر ميخوانيم و ميبينيم آن درخت برپاي ايستاده در جنگل سبز خاطر، او نيست. توسكايي است كه آذرخش خلاقيت شاعر بر آن گرفته است و آن را پيش پاي ما افكنده است. منتقد با آن عوالم چه ميتواند بكند؟ او هرچه ميكند با بخش بيروني شعر ميكند.