- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 181707 - 88/3
- وزن: 0.30kg
درباره فلسطین
نویسنده: ماکسیم رودنسون , ایزاک دویچر
مترجم: منوچهر هزارخانی
ناشر: توس
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 159
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1346 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
فلسطین نماد مقاومت و ایستادگی ملتی است که خواستار حق خود می باشند. امروزه در رسانه های مختلف خبری درباره تهاجمات اسراییل بسیار می شنویم. این کتاب حاوی حقایقی درباره این تهاجم می باشد
ادعای اسرائیل مبنی بر حق تاریخی بر فلسطین، برای اولین بار به وسیله سازمان صهیونیسم جهانی به شورای عالی نیروهای متفقین در کنفرانس صلح پاریس در سال 1919 تسلیم شد. این سازمان در یادداشتی که در تاریخ 3 فوریه 1919 به شورای عالی نیروهای متفقین در این کنفرانس داد، قبول راه حلی را پیشنهاد کرد که بدان وسیله نیروهای متفق، حاکمیت تاریخی مردم یهود را بر سرزمین فلسطین و حق آنها را برای بازسازی این کشور به عنوان وطن ملی به رسمیت بشناسند
پروفسور رودنسون در جای دیگری درباره حق تاریخی یهود می گوید: «مسئله حق تاریخی یهودیان بر سرزمین فلسطین را من فقط به عنوان یادآوری ذکر می کنم و ننگ فریفته شدن به چنین دلیلی را به خوانندگانم نسبت نمی دهم. آخرین دولت واقعاً مستقل یهود در فلسطین، در سال 63 ق.م از بین رفت، یعنی وقتی که پمپه اورشلیم را گرفت.
آخرین تلاش های یهودیان در فلسطین، به قیام برکوجنا در سال 135 میلادی مربوط می شود. اهالی یهودی فلسطین زیر تسلط روم، بر اثر تبعیدهای مکرر و بردگی و به دنبال دو قیام بزرگ تحلیل رفتند، ولی عامل عمده در این امر، بویژه مهاجرت بود که قرن ها قبل از بین رفتن استقلالشان گسترش قابل ملاحظه ای گرفته بود. سپس گرویدن یهودیان به بت پرستی، بعد به مسیحیت و سرانجام به اسلام، از این نقطه نظر (یعنی ادعای حاکمیت و مالکیت یهود بر فلسطین به خاطر حکومت موقت دوران قدیم آنان بر سرزمین) پس عرب ها هم می توانند نسبت به اسپانیا ادعاهایی داشته باشند، زیرا عرب های مسلمان نیز نزدیک به 8 قرن بر اسپانیا حکومت کردند.
همچنین دلیلی هم که اغلب صهیونیست ها پیش می کشند یعنی خواست همیشگی یهودیان به بازگشت به ارض موعود (صهیون تاریخی)، به همین اندازه سست است. معنای این حرف آن است که ما مسائل درونی یک نفر را برای نفر دیگر به صورت قانون درآوریم. این دلایل هر اندازه هم که برای پاره ای در فکرهای مذهبی یا آغشته به مرام ناسیونالیستی گیرا باشد، هیچ چیز وجود ندارد که بتواند استقرار یک عنصر خارجی را به زبان اهالی بومی (به معنای متداول این کلمات) مبدل به مسئله ساده بازگشت به کشور زادگاه کند».
ماکسیم رودنسون سؤال دیگری را درباره عدم پذیرش استعمار یهود از سوی فلسطینیان طرح می کند و خود به نحو مطلوبی پاسخ آن را می دهد. او می گوید: «هنگامی که استعمار یهود شروع شد فلسطینیان تحت تسلط امپراتوری عثمانی ـ که ترکان بر آن حکومت داشتند ـ بودند. پس چرا اکنون نباید سلطه جدید صهیونیسم را که ممکن است مانند سابق به دنبال خود جذب و تحلیل اهالی منطقه را داشته باشد، قبول کنند؟ وقوع چنین حادثه ای قرن ها و حتی چند دهه قبل از ورود یهودیان غیرممکن نبود، ولی صهیونیست ها با بداقبالی روبه رو شدند، زیرا اکنون وجدان دنیا رشد کرده است و دیگر حاضر نیست حق تصرف و تسخیر خارجی را بپذیرد یا حداقل اینکه آن را به زحمت می پذیرد. جذب و تحلیل فرهنگی بین مردم امکان پذیر است، ولی اکنون هر ملتی بشدت هویت خود را حفظ می کند. این حقیقتی است که کسی قدرت ندارد علیه آن اقدامی کند. صهیونیسم به عنوان یک نیروی زنده در دوران ناسیونالیسم پیدا شد و خود جلوه ای از این ناسیونالیسم بود. سپس صهیونیسم در دوران فرو ریختن بنای استعمار به حیات خود ادامه داد.
مردم جهان دیگر حاضر نیستند تسخیر و تصرف را قبول کنند و می جنگند تا هویت خود را حفظ کنند و استقلال خود را یا نگه دارند و یا اگر از دست رفته است، آن را بازستانند. عرب های فلسطینی پس از رهایی از یوغ حکومت ترکان، نه تسلط انگلیسی ها را می خواستند و نه تصرف صهیونیست ها را، گرچه آنها با نمک شناسی بسیار عناصر فرهنگیی که انگلیسی ها و اسرائیلی ها با خود آورده بودند می پذیرفتند و با مقادیر کم و بتدریج در مدتی طولانی آنها را جذب می کردند، ولی هرگز نمی خواستند انگلیسی و اسرائیلی بشوند.
آنها می خواستند هویت عربی خود را حفظ کنند و به همین دلیل مایل بودند تحت حکومت یک دولت عربی زندگی کنند. با درنظر گرفتن تقسیم آسیای صغیر عربی در سال 1920، آنها می خواستند در چارچوب جوامع ملی عربی مختلف یک جامعه ملی فلسطینی را تشکیل بدهند و همان طور که آن جوامع عربی براساس بعضی از نظریه های عمومی جاری حق داشتند از یک وحدت نسبی برخوردار شوند، اینها نیز حق داشتند. در نتیجه آنها امیدوار بودند که در فلسطین یک دولت عربی ببینند...