- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 171582 - 92/8
- وزن: 0.50kg
درباره ی بوف کور هدایت
نویسنده: محمدعلی همایون کاتوزیان
ناشر: نشر مرکز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 175
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1397 _ 1394 - دوره چاپ: 8 _ 7
مروری بر کتاب
بوف کور، شاهکار پر آوازه ی ادبیات معاصر ایران از هنگامی که منتشر شدتاکنون همیشه موضوع تفسیر و تعبیرهای متفاوت و گاه متضاد بوده است. اینجا نیز کوشش می شود با موشکافی در متن اثر و اتکا به شواهد گوناگون در زندگی و آثار هدایت ، روشنایی بیشتری بر این قصه ی رویا مانند مه آلود افکنده شود.
پس از ارائه طرحی از ساختار داستانی بوف کور کوشش می شود با کندوکاو در وجوه مختلف داستان و «شخصیت ها» ی آن ، لایه های زیرین داستان آشکارتر شود . بخش هایی از کتاب نیز به عوامل و مآخذ ادبی و اجتماعی موثر در خلق بوف کور پرداخته و جنبه های ادبی و هنری و زبانی آن را بررسی کرده اند.
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا میخورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند -زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بهوسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تأثیر این گونه داروها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.
ماجرا از اینجا آغاز میشود که روزی راوی از سوراخ رف پستوی خانهاش (که گویا اصلاً چنین سوراخی وجود نداشتهاست) منظرهای را که همواره نقاشی میکردهاست میبیند و مفتون نگاه دختر (اثیری) میشود و زندگیاش به طرز وحشتناکی دگرگون میگردد تا اینکه مغربهنگامی دختر را نشسته در کنار در خانهاش مییابد. دختر چندهنگامی بعد در رختخواب راوی به طرز اسرارآمیزی جان میدهد.
راوی طی قضیهای موفق میشود که چشمهای دختر را نقاشی و آن را لااقل برای خودش جاودانه کند. سپس دختر اثیری را قطعه قطعه کرده داخل چمدانی گذاشته و به گورستان میبرد. گورکنی که مغاک دختر را حفر میکند طی حفاری، گلدانی مییابد که بعداً به راوی به رسم یادگاری داده میشود. راوی پس از بازگشت به خانه در کمال ناباوری درمییابد که برروی گلدان (=گلدان راغه) یک جفت چشم درست مثل آن جفت چشمی که همان شب کشیدهبود، کشیده شدهاست...