- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 161305 - 89/4
- وزن: 0.80kg
در کوچه و خیابان
نویسنده: عباس منظرپور
ناشر: سازمان چاپ و انتشارات اوقاف
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 552
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1386 - دوره چاپ: 3 - ویرایش: 2
کمیاب - کیفیت : نو ؛ لبه جلد سائیدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
مصور
داستان های واقعی از تهران قدیم
عباس منظرپور در این کتاب داستانهایی واقعی از تهران قدیم را برای خوانندگان بازگو می کند. این کتاب برای جوانانی که تهران قدیم را تجربه نکرده اند می تواند بسیار جذاب باشد. همچنین در جوانان قدیم که حالا ممکن است به پدربزرگ ها و مادربزرگ های امروز تبدیل شده باشند، یک حس نوستالژی بوجود خواهد آورد. منظرپور در این کتاب خاطرات خود از زندگی در تهران را بازگو می کند. داستانهای زندگی او در میان ساکنان تهران قدیم هم دلپذیر و هم جالب است. برخی از داستانهای "در کوچه و خیابان" سرشار از پند و اندرز هستند و قصهها به طور کلی خوانشی لذتبخش ارائه میکنند.
یکی از بهترین روایتهای مجموعه، بخشی از خاطرات مربوط به دوران کودکی نویسنده است. بخش میانی کتاب بیشتر بر جوانی و فعالیتهای سیاسی "عباس منظرپور" متمرکز است، که آن هم جذابیت خاص خودش را در کنار روایات اصلی کتاب "در کوچه و خیابان" دارد.
در این کتاب برخلاف کتابهای تاریخی رایج که تنها به شرح زندگی شاهان و بزرگان و ... میپردازد ، تکنگاری اجتماعی است که نویسنده از لابهلای مشاهدات مستقیم خود به ذکر ماجراهای تاریخسازان واقعی تهران قدیم یعنی مردم عادی و بازگویی بد و خوب آنها پرداخته است.شیرینی کلام و صراحت لهجه از ویژگیهای این نویسنده است و خواننده را وادار میکند تا در صفحات آتی کتاب ، اطلاعات مستند بیشتری درباره زندگی اجتماعی همشهریان وی جستوجو کند.
...«لات» یکی از محصولات تهران است و هیچ شهر دیگری آن را به معنای واقعی ندارد. «لات» فرزند تاریخ، فرهنگ، اقتصاد و به طور خلاصه شرایط خاص تهران است. نه خوب است و نه بد. تا آنجایی که تاریخ نشان می دهد در موارد بسیار از او سوءاستفاده شده است. بسیار ساده است. زودباور و فداکار است. معمولا دستش «تنگ» است. باج می گیرد ولی گدایی نمی کند. زود معتاد می شود چون «جاهل» است و مضرات اعتیاد را واقعا درک نمی کند. دم را غنیمت می داند .
... «لات»ها بد نیستند، فرزندان شرایط کشورند، قسمتی از هموطنان ما هستند که فقط کافی است زبان آن ها را بفهمیم. هیچ وقت سعی نکنید آن ها را «راهنمایی» کنید بلکه سعی کنید با آن ها مثل خودشان زندگی کنید... همان هایی که در طول سال های طولانی از این گروه در سرکوب ملت استفاده کرده اند، امروز هم همان حرکات را ادامه می دهند.
نگذارید برای چهارمین بار در دوران معاصر آن ها در مقابل آزادی صف آرایی کنند. می بینید چه کسانی و از چه محلاتی به دولت مردان ما تیراندازی می کنند و با پیراهن سیاه و فریاد «یا زهرا» برادران دانشجوی خود را از ساختمان به پایین پرتاب می کنند. آن ها را به جای دشمن نگیرید، هم وطنان ناآگاه شما هستند. با آن ها درآمیزید و فریب ظواهر را نخورید.
«سهمیه»ای ها را در دانشگاه با آغوش باز بپذیرید چون هم ملت به آن ها بدهکار است و هم آن ها می توانند در این مرحله حساس، پیونددهنده جنوب شهری ها با حرکت تاریخی ملت ما در جهت کسب حیثیت و آبرو آزادی باشند. کلمه «چاله میدانی» را دیگر با لحن موهن به لب نیاورید. آن ها با تمام خصوصیات خود خیلی شریف اند. آن ها را دوست بدارید.