- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 178776 - 12/4
- وزن: 0.30kg
در کنار پدرم مصدق
نویسنده: غلامحسین مصدق
به کوشش: غلامرضا نجاتی
ناشر: رسا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 230
اندازه کتاب: وزیری - سال انتشار: 1369 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
مصور
خاطرات دکتر غلامحسین مصدق
محمد مصدق (۲۶ خرداد ۱۲۶۱ - ۱۴ اسفند ۱۳۴۵) دولتمرد والی و نماینده چند دوره مجلس شورای ملی و نخستوزیر ایران از ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ بود.وی همچنین به عنوان معمار ملی شدن صنعت نفت ایران که زیر نفوذ بریتانیا (شرکت نفت ایران و انگلیس بعدها بریتیش پترولیوم بی پی) بود شناخته میشود.
سید ابوالقاسم کاشانی از جمله کسانی بود که در پی حمایت مردمی از محمد مصدق به صف حامیان او پیوست. حضور او در مناقشه ۳۰ تیر که سرانجام منجر به پیروزی جبهه ملی و صنعت ملی شدن نفت و رسیدن دوباره مصدق به نخست وزیری شد، اوج همکاری روحانیون با دولت مردمی محمد مصدق بود.
اما این حمایتها دیری نپایید. تبلیغ شدید علیه وجهه مذهبی مصدق، ترس از رواج فعالیتهای حزب توده و هراس نابودی دودمان تنها حاکم شیعی جهان، روحانیون را از دولت محمد مصدق دور کرد. اختلافها با چند انتصاب دولت مصدق که مورد انتقاد مذهبیها بود، بالا گرفت و سرانجام منتهی به انحلال مجلس هفدهم به وسیله رفراندوم عمومی شد که کاشانی را به سمت مخالفت و دشمنی با دولت مصدق سوق داد.
در ماههای آخر عمر دولت محمد مصدق، کاشانی گرچه سکوت کرده بود اما پیدا و پنهان و با حمایت از دسته جات مذهبی، خصوصاً گروه "شعبان بی مخ"، اعلام مکرر در خطر بودن اسلام و تحریک به مقاومت گروههایی که علقه مذهبی داشتند، آشکارا به تضعیف دولت محمد مصدق اهتمام ورزید.
درنتیجه کودتاچیان که از این اختلاف بیش ترین استفاده را برده بودند، کار مردمی ترین دولت تاریخ معاصر ایران را یک سره ساختند. پس از موفقیت کودتای ۲۸ مرداد، سید ابوالقاسم کاشانی به شاهی که با کودتا علیه دولت قانونی کشور خود، به کشور و قدرت بازگشته بود تبریک گفت و او را از جمله کسانی میدانند که در نوشتن پیام تبریک مرجعیت زمان، بروجردی به شاه دخیل بود.
در یک اظهارنظر آشکار پس از کودتا نیز کاشانی گفت:
«مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت. ملت شاه را دوست دارد و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست»
غلامحسین مصدق، نویسنده، استاد دانشگاه و پزشک. در تهران به دنیا آمد. در سه سالگى، همراه پدرش دکتر محمد مصدق که براى ادامه ى تحصیلات به اروپا مىرفت، عازم سوئیس شد و تا آغاز جنگ جهانى اول در آنجا ماند.
پس از شروع جنگ به تهران آمد و در مدرسه ى سنلوئى مشغول تحصیل شد. در 1300 ش به همراه برادرش احمد به مدرسه ى علوم سیاسى، به ریاست على اکبر دهخدا، رفت و سپس در 1301 ش به اتفاق برادرش و رضازاده شفق به اروپا رفت و دوره ى متوسطه را در پاریس به اتمام رساند.
او بعد به سوییس رفت و در 1310 ش موفق به اتمام دوره ى دانشکده پزشکى لوزان شد و در 1313 ش به اخذ دیپلم تخصصى جراحى زنان و مامایى از همان دانشکده نایل گردید. او در سوئیس با محمدرضا پهلوى، شاه سابق ایران، در زمان ولیعهدى، دوستى داشت که این آشنایى تا زمان پادشاهى او نیز ادامه داشت.
وى در تهران با سمت استاد کرسى امراض زنان، در دانشکده پزشکى دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. در 1319 ش با یارى و کمک ابوالقاسم نفیسى و خانم صدیقه دولت آبادى و منصوره متین دفترى و دیگر دوستان اقدام به تأسیس سازمانى به نام انجمن حمایت مادران و نوزادان نمود.
وى مدت چهارده سال عضو کمیته اجرایى فدراسیون بینالمللى زنان و مامایى، که مرکز آن در ژنو است، بود و همچنین هشت سال عضویت در هیئت مؤسس انجمن بارورى و نازایى بین المللى را به عهده داشت.