- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 160317 - 115/6
- وزن: 0.60kg
در نا امیدی بسی امید است
نویسنده: آلکساندر دوبچک
مترجم : نازی عظیما
ناشر: فرزان روز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 495
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
خاطرات الکساندر دوبچک رهبر بهار پراگ در 1968
آلکساندر دوبچک در ماجرای بهار 1968پراگ (ماجرای تجزیه چکسلواکی و قیام مردم این کشور) نقش رهبری داشت .شعار مردم در این قیام، برقراری کمونیسم با چهره انسانی بود، اما با هجوم ارتش سرخ شوروی به چکسلواکی، قیام مردم به شدت سرکوب شد .در کتاب حاضر، خاطرات الکساندر دوبچک همچنین شرح مذاکرات رهبران چکسلواکی آن زمان با مقامات عالی رتبه شوروی گردآمده است.
بهار پراگ عمدتاً از دو جـهت اهمیت خاص دارد. از یک سو، روند فروپاشی نظام شوروی را به طور قطعی به حرکت درآورد و، به تعبیری، تیر خلاص سوویتیسم را شلیک کرد؛ و از سوی دیگر، نشانه و مظهر بارز ورود بشریت به عصر جدید اطلاعات بـود، عـصری که بر حیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی تمام جوامع انسانی سایه انداخته است. چرا دوبچک و بهار پراگ جاودانی شدهاند، اما آنچه ده دوازده سال پیش از آن در بوداپست و مجارستان یا پانزده سال قبل از آن در برلن و آلمـان شـرقی گذشت، کموبیش از خاطرهها محو شدهاند یا تحت الشعاع بها پراگ قرار گرفتهاند؟
در برلن شرقی هم مردم در سال ۱۹۵۳ قیام کردند، علیه روسهای اشغالگر و علیه حکام کمونیست خود. عین ماجرا کمابیش سه سـال بـعد در مجارستان اتفاق افتاد، با این تفاوت که در آنجا چهرهای هم بود که از لحاظ سوابق حزبی و اندیشههای سیاسی و مسلکی به دوبچک شباهت فراوان داشت:
ایمرهناگی، رهبر انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان که بـه دسـت نـیروهای رسمی که آن کشور را اشغال کـردند دسـتگیر گـردید و به اتهام خیانت محاکمه و اعدام شد. همانطور که در کتاب حاضر خواهید خواند، حتی خود چکسلواکی نیز در آن سالها دستخوش ناآرامی و طغیان و پیـگردها و زنـدانها و اعـدامهای گسترده و برگماردن آپاراتچیکهای «سوویتیکی» به مناصب و مقامات اصـلی حـزبی و دولتی بود (نظیر نووتنی یا ویلیام سیروکی). آیا تفاوت را جز در عامل گسترش رسانهها و نظام اطلاعاتی میتوان جستجو کرد؟
چرا بـهار پراگ را تقریباً هـمه دنیا از نزدیک دید-و کموبیش نظیر ماجرای کودتای ۱۹۹۱ مسکو و مقاومت خـیابانی مردم یلتسین در بیست بال بعد همه ناظر آن بودند-اما از انقلاب مجارستان یا قیام مردم برلن به زحمت عـکسی و فـیلمی بـرجای مانده است؟
آیا جز این است که قدرت رسانهها و عصر جدید اطلاعات، تـاروپود نـظامهای سنتی حکومتی و تصمیمگیری را به لرزه انداخته است، و آیا جز این است که دولتها و دولتمردان راهی بهجز تـطبیق خـود بـا شرایط جدید و رها کردن شیوههای مألوف سرکوبگری و سانسور و برقراری اختناق و استبداد ندارند؟ فـصلی از خـاطرات دوبـچک که به بیان و ثبت تقریباً کلمهبهکلمهٔ مذاکرات برژنف و دستیاران او با دوبچک و سایر مقامات حـزبی و دولتـی چـکسلواکی اختصاص دارد، واقعاً از بسیاری جهات یگانه است و تصویری روشن و بیابهام از چگونگی برداشتهای رهبران مسکو در ارتـباط بـا جوامع اقمار شوروی در جلو چشم خواننده میگذارد.
خاطرات دوبچک از جهتی دیگر نیز جـالبنظر و خـواندنی اسـت. تجزیه چکسلواکی به دو کشور، درست پس از پیروزی و وزیدن بادهای آزادی، باعث تعجب و حیرت بسیاری شد. هـر چـند طبعاً در اینجا و آنجا مطالبی درباره سوابق دو ملت چک و اسلوواک و چگونگی پیوستن آنها بـه یـکدیگر در قـالب جمهوری چکسلواکی خواندهایم، آنچه در این کتاب میآید تصویری جامع از ماجرا ارائه میدهد و مشاهده میکنیم که ریـشههای مـاجرا چگونه از گذشته وجود داشته و همیشه نیز به شکلهای گوناگون عرضاندام میکرده اسـت.
اطلاعات و برداشتهایی خواندنی و دقـیق اسـت. در این کتاب هم با چهرهٔ انسانی و معصوم مبارز و سیاستمداری دیگر از چکسلواکی روبـرو مـیشویم: واسلاو هاول رئیس کنونی جمهوری چک، کـه در خـاطرات، دوبـچک نیز در سالهای اتحاد دو بخش و وجود جمهوری واحـد چـکسلواکی از او ذکر خیری میشود و ماجرای دیدارشان بر قلم میرود.جالبنظر این است که دوبـچک اهـل اسلوواکی بود و مخالف تجزیه چـکسلواکی، و هـاول نیز کـه تـبار چـک دارد، با او از این لحاظ همزبانی داشت؛ گـرچه تـلاشهای هیچکدامشان نتیجه نداد.