- موجودی: موجود
- مدل: 203648 - 60/4
- وزن: 0.40kg
در ماگادان کسی پیر نمی شود
نویسنده: اتابک فتح الله زاده
ناشر: ثالث
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 362
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1384 _ 1383 - دوره چاپ: 2 _ 1
مروری بر کتاب
یادمانده های دکتر عطاء صفوی از اردوگاه های دایی یوسف
این کتاب دربردارنده یادماندههای دکترعطاء الله صفوی از اعضای سابق سازمان جوانان حزب توده است که همزمان با بروز تحولات سیاسی دهه بیست شمسی در ایران تصمیم به خروج غیرمجاز از ایران و مهاجرت موقت به شوروی می گیرد.این کتاب را میتوان به نوعی جلد دوم کتاب خانه دایی یوسف نوشته اتابک فتح الله زاده از اعضای سابق سازمان چریکهای فدایی خلق دانست که در پی بستهشدن فضای سیاسی ایران در ابتدای دهه شصت شمسی ناگزیر به مهاجرت به شوروی سابق شد و بعدها خاطرات خود را از هفتسال اقامت در شوروی به صورت مکتوب درآورد.
عطاء صفوی پزشک متخصص اورولوژی و جراح ایرانی و از اعضای حزب توده ایران بود. او از معدود بازماندگان ایرانی اردوگاه کار اجباری در دوران ژوزف استالین به شمار میرفت. بعد از جنگ جهانی دوم به دلیل اعتقادش به حزب توده و تحت تعقیب بودن از طرف حاکمیت ایران به شوروی گریخت اما به دلیل عبور غیرقانونی از مرز بازداشت شد. پس از محاکمه و تحمل دو سال زندان در دادگاهی به اتهام جاسوسی برای ایران و امریکا محاکمه شد و اینبار به ۲۵ سال زندان محکوم گردید.
در سال ۱۹۴۸ و پس از زمینلرزه مهیب عشقآباد که صفوی تقریبا در زندان، زندهبهگور شدهبود، از زیر آوار بیرون آورده شد و به زندان دیگری در ماگدان، در دورترین نقطه شرق روسیه برده شد. بعد از فرجامخواهی صفوی از دادگاه، محکومیتش به ۱۰ سال کاهش پیدا کرد و به یک معدن زغالسنگ فرستاده شد و بلاخره پس از مرگ استالین در سال ۱۹۵۳، دادگاه شوروی در بازنگری خود او را بیگناه دانسته، از او اعاده حیثیت شد و به شهر سیمچان در نزدیکی همان اردوگاه منتقل شد.
صفوی مدتی کوشید تا به ایران بازگردد اما موفق به این کار نشد. او در سال ۱۹۵۹ در دانشگاه دولتی تاجیکستان پزشکی و تخصص اورولوژی خواند و با دختری تاجیک ازدواج کرد. بلاخره در سال ۱۹۸۹ صفوی از طریق آذربایجان توانست به ایران برگردد، اما به دلیل درخواست همسرش مبنی بر زندگی در تاجیکستان به آن کشور بازگشت. او در دهه هشتاد شمسی از تاجیکستان به کانادا مهاجرت کرد و تا زمان مرگ در سال ۱۳۹۱ شمسی، کنار خانواده اش بود.
زمانی که در اتّحاد شوروی مهاجر سیاسی بودم اوّلین بار دکتر صفوی را در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان در خانه اکبر شاندرمنی دیدم، دانستم که او نیز از نادر بازماندگان دوران استالینی است که پس از کشیدن ده سال زندان و زجر در اردوگاهها توانسته است جان سالم بدر ببرد. در آن زمان که سایه شوم دستگاههای پلیسی در سراسر سرزمین شوروی گسترده بود توقع نابجایی بود که ایرانیان قدیمی با خواهش من و یا هر کس دیگری به نگارش خاطرات تلخ جانگداز خود از اردوگاههای سیبری بپردازند. آنان در آن جوّ پلیسی حتّی به صحبت شفاهی هم (مگر در صورت اعتماد) تن نمیدادند.
کنجکاوی و احساس همدردی با آنان مرا وا میداشت که پای صحبتشان بنشینم و سرگذشت تلخ آنان را در سینه ثبت کنم. گردش روزگار چنان بود که بخشهایی از روایات آنان در کتاب «خانه دائی یوسف» بکار آمد.این مجموعه در عرض سه سال، از طریق نامهنویسی، مصاحبه تلفنی، طرح سوالات و مراجعات مکرّر برای پرسشهای تکمیلی به شکل این کتاب در آمد.