- موجودی: موجود
- مدل: 201688 - 106/1
- وزن: 1.00kg
در خدمت و خیانت روشنفکران
نویسنده: جلال آل احمد
ناشر: خوارزمی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 500
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ~ نو
مروری بر کتاب
کتاب تحلیلی است از مقوله روشنفکری و کیفیت پیدایش روشنفکران و ارزشیابی افکار و اعمال آنان. در این کتاب سعی شده معیارهای صحیح و ناصحیح روشنفکری مورد بازخوانی قرار گیرد و تکلیف روشنفکر و روشنفکری در ایران در سده اخیر مشخص گردد. نگارنده ضمن مقایسه روشنفکران غربی و روشنفکران ایرانی به مراحل پیدایش روشنفکری در غرب و اروپا اشاره نموده و خدمات و لطمات روشنفکران ایرانی را بررسی نموده است.
وی یکی از لوازم روشنفکری را آزاداندیشی و نه تقلید کردن از فرنگ و غربیها عنوان کرده و معتقد است که روشنفکری به خودی خود هیچگونه ضرری ندارد، بلکه اثرات مثبت یا منفی آن به نوع بینش روشنفکران و عملکرد آنان در زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برگشت میکند. وی مذهبزدایی و نقد و در حاشیه بردن مذهب توسط روشنفکران ایرانی را بزرگترین اشتباه آنان دانسته و معتقد است که آنان در این زمینه از غرب و روشنفکران غربی تبعیت و تقلید کردهاند و در مجموع میتوان گفت، روشنفکران ایرانی بیشتر مقلد بودهاند تا آزاداندیش.
روشنفکر ایرانی هنوز از جمع خلایق بریده است دستی به مردم ندارد و ناچار خود را هم دربند مردم نمی داند.به مسائلی می اندیشد که محلی نیست وارداتی است و تا روشنفکر ایرانی با مسایل محلی محیط بومی خود آشنا نشود و گشاینده مشکلات بومی نشود وضع از همین قرار هست که هست .
چون...روشنفکر ایرانی در محیط بومی خود تحقیر می شود...ناراضی است پس در جستجوی روزگار بهتری هم هست درست است که فعلا جرات عمل ندارد و می ترسد اما اگر به حد اعلای ترس که رسید پنجه در صورت پلنگی خواهد انداخت....
روشنفکر ایرانی به قول صادق هدایت همچون کنده ای است که در کنار اجاق مانده و سیاه شده نه به آتش زیر دیگ کمکی کرده و نه چوب سالم باقی مانده ...
در چنین وضعی اگر روشنفکر ایرانی بتواند از سرسپردگی به حکومت ها چشم بپوشد و برای رسیدن به مقامی که حق اوست تکیه به آزادی کند و به خلایق کثیری که آهسته آهسته دارند در حوزه تأثیر و تآثر روشنفکری قرار می گیرند...لیاقت خود را در حل مشکلات بومی...نشان دهد و از این راه دستی به خلایق کثیر پیدا کند و نفوذ کلامی در ایشان راه اصلی را پیدا کرده است.
آیا روشنفکری یک درجه اجتماعی است؟ و روشنفکر، عضوی از یک طبقه است؟ و میشود گفت طبقه روشنفکران؟ چنانکه در احزاب کمونیست عالم مرسوم است؟ که از کارگران و کشاورزان و روشنفکران بهعنوان سه رکن اصلی سازنده بنای اجتماع سخن میگویند؟ یا بهعنوان سه طبقه مختلف که ابزار کار مختلف دارند؟ و اگر کارگران و دهقانان عضو یک حزب کمونیست برگزیدگان طبقه خویشند، آیا میتوان روشنفکران عضو همان حزب را هم برگزیدگان همان طبقه خویش خواند؟ و مگر نهاینکه روشنفکران برگزیدگی را درهرجا برای خویش انحصار کردهاند؟ و آنوقت آیا لزومی دارد که از معارضه دایمی کارگران و روشنفکران در احزاب کمونیست مثالی بیاورم؟ میبینید که هنوز سؤالها بسیار است.
به هرجهت، تنها وقتی میتوان تکلیف روشنفکر و روشنفکری را معین کرد که به تمام سؤالهایی که گذشت پاسخی داده بشود و به بسیاری سؤالهای دیگر. مثلاً به اینکه روشنفکران تا چه حد در طرحریزی آینده یک مملکت مؤثرند؟ یاچرا در روزگار ما، روشنفکران نیز به همان اندازه بیاعتبار شدهاند که مالکان و دولهها و سلطنهها؟ یا چرا روشنفکران ایدهآلها را بهخاطر نان و آب فراموش کردهاند؟