- موجودی: موجود
- مدل: 204441 - 98/2
- وزن: 0.77kg
در جست و جوی امر قدسی
نویسنده: رامین جهانبگلو
مترجم: مصطفی شهر آیینی
ناشر: نشر نی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 466
اندازه کتاب: رقعی گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1395 - دوره چاپ: 8
مروری بر کتاب
گفت و گو با سیدحسین نصر
نقد تفکر فلسفی معاصر در غرب بر بنیاد آموزههای سنت گرایانه یکی از اصلیترین دغدغههای "نصر "است . او میکوشد نشان دهد که تمدن غربی در چند قرن اخیر نه تنها زندگی موفقی نداشته، بلکه به واپس گراییده است .ثمرات و نتایج این تمدن بسیار مخرب و ویرانگر است، به ویژه تکنولوژی بحرانهای متعددی را در کره زمین پدید آورده است .تنها راهی که سنت گرایان پیش روی تمدن غربی مینهند، بازگشت و احیای سنت است...چهره معرفی سنت، معرفت قدسی است که در تمامی سنتهای بشری وجود دارد" .
نصر "از بطن معرفت قدسی نظریهای را بیرون میکشد که آن را "تکثر صور قدسی "نام مینهد .این اندیشه که ریشه در اندیشههای "فریتیوف شوان "در وحدت استعلایی ادیان دارد، دارای اشتراکات بسیاری با نظریه پلورالیزم دینی در رویکردهای دین شناختی آن را تقلیلگرا و تقدشزاد میدانند .
از طرف دیگر "نصر "میکوشد که جریان سنتگرایی را به کلی از بنیادگرایی و احیاگری اسلامی جدا سازد .او این دو جریان را نه تنها به دور از اسلام واقعی میداند، بلکه آنها را متاثر از مدرنیسم میداند . سنت همواره سنت مقدس است و هیچ سنتی ـ بنا به تعریف ـ ساختهی دست بشر نیست. البته امروزه واژهی سنت را به معنای معمولی عادت به کار میبرند. مثلاً شما پنج سال پیاپی هر تابستان برای تعطیلات به فرانسه بروید، «رفتن به فرانسه عادت شده است».
اما شیوهی استفادهی من از این واژه، به شیوهی استفادهی گنون، کوماراسوامی، و فریتیوف شوان ـ این چهرههای دورانساز ـ از آن بازمیگردد که همانا سنت بنا به تعریف، مقدس است. اما امر قدسی در مفهومسازیای که از آن در هر سنتی میشود، غیر از سنت است.
چون سنت امر قدسی را اخذ کرده و آن را انتقال میدهد، به کار میبندد، و از راهها و با ابزار گوناگون مرئی و ملموسش میسازد. در حالی که امر قدسی حقیقتی است که سنت انتقالدهندهی آن است. از این رو سنت و امر قدسی از هم جداییناپذیرند و همانگونه که سنت با مدرنیسم و مدرنیته بنا به استفادهای که ما از این اصطلاحات میکنیم سر ناسازگاری دارد، امر قدسی نیز نهتنها با امور دنیوی به معنای قدیم کلمه مخالف است، بلکه البته با تقدسزدایی و دنیویسازی هم که مشخصهی دنیای ماست، جمعپذیر نیست.
از این رو بنا به گفتهی خود شما، چندان ضرورتی نداشته است که مقولهی امر قدسی را [به این فراوانی] به کار ببریم، اگر عالم [غرب] تا این اندازه سکولار و تقدسزدایی نشده بود؛ چنانکه در زبان فارسی مثلاً واژهی «قدوس» را زیاد به کار نمیبریم، زیرا این تقدس در فرهنگ سنتی هنوز از همهچیز کاملاً رخت برنبسته است. اما حال که ما در دنیای تقدسزدایی شدهی غرب زندگی میکنیم، بر زبان آوردن دوبارهی مقولهی امر قدسی بسیار مهم است. ما باید به دلایل معنوی، بکوشیم تا دلبستگیمان به امر قدسی را حفظ کنیم.
در حالی که آن را اول از همه در وحی، در شعائر مقدس ادیان گوناگون، در تکالیف ولایی و معنوی، و بهویژه در اعمال باطنی، و در تجلیاتی مانند قرآن، که برای ما مسلمانان مقدس است، مانند شمایل مسیح که برای مسیحیان و مانند تصویر بودا که برای بوداییان مقدس است، بیابیم. همهی این حقایقی که از وجود خویش به گونهای حضور الهی را ساطع میکنند، مقدسند.
- امر قدسی مقولهی دینی و معنوی بسیار سرشار و سرزندهای است. مثلاً من کوشیدهام تا فهم معنوی از طبیعت را احیا کنم و یکی از اصطلاحات کلیدی که خود را ملزم به استفاده از آن میدانم، دقیقاً همین اصطلاح امر قدسی است. اگر غربیان هم به درخت همچون چیز مقدسی با همان حس احترامی (چون بنا به گفتهی اتو امر قدسی همواره در ما حسی از هیبت و احترام را برمیانگیزاند) مینگریستیند که بومیان آمریکا مینگرند، دیگر به راحتی جنگلها را از میان نمیبردند. اگر یک مسیحی به درخت با همان حس احترامی مینگریست که به صلیب در کلیسا مینگرد، دیدگاهش دربارهی طبیعت یکسره برمیگشت. از یاد نبریم که در آمریکا، بیش از پنجاهودو درصد مردم هر یکشنبه به کلیسا میروند؛ بر خلاف اروپا که در آنجا عمل به شعائر مسیحی در دهههای اخیر رو به کاهش نهاده است. انسان جدید با خاطری آسوده به ویرانی طبیعت میپردازد، چون به طبیعت فقط همچون یک منبع مینگرد و همین که کارش با آن تمام شد، مانند کاغذی که در سطل باطله میاندازد، آن را دور میریزد. برای تغییر این دیدگاه، باید حس تقدس را به طبیعت بازگردانیم.
همهی همین مباحثی را که اینک حتی از جانب دانشمندان ملجد دربارهی تقدس حیات و بهویژه تقدس زندگی انسان و نیز لزوم حرمت نهادن به زندگی مطرح است، در نظر بگیرید. البته این شیوهی اندیشیدن به لحاظ منطقی و از منظر علم یکسره بیمعناست و چیزی جز جانبداری از عواطف و احساساتیگری نیست. مقولهی امر قدسی در علم جدید، فاقد هر معنایی است و بنابراین تنها در فرهنگ عامه هنوز معنا دارد. حتی انیشتین گفته بود هر گاه به عالم نگاه میکند، احساسی از امر قدسی به او دست میدهد؛ هرچند این احساس برای او تنها جنبهی عاطفی داشته باشد.
اما از نگاه ما، امر قدسی اصلاً برآیند احساسات نیست. بلکه پارهای از حقیقت چیزهاست. بر زبان آوردن حقیقت به معنای مابعدالطبیعی، همانا بیان امر قدسی است و هدف من از نگارش کتاب نیاز به علم مقدس هم طرح همین نکته بود. عنوان این کتاب بسیار عنوان چالشبرانگیزی است. من این عنوان را عمداً به کار بردم چون با توجه به توسعهی علم جدید در غرب، گسترهی مصادیق اصطلاح «علم science» روز به روز تنگتر میشود، تا آنجا که امروزه حتی واژهی science در انگلیسی معنایی محدودتر از science در زبان فرانسه و wissenschaft در زبان آلمانی دارد. مثلاً ما در فرانسه در دانشگاه سوربن، دپارتمان «علوم اخلاقی sciences morals» را داریم. در حالی که عبارت «علوم اخلاقی» در انگلیسی همان معنای فرانسوی لفظ را ندارد. علم به علوم ریاضی و طبیعی و به علم کمیت فروکاسته است و بنابراین ایدهی علم مقدس در اذهان بیشتر مردم، گونهای تناقضنما به نظر میرسد و از خود میپرسند چگونه میتوان علم مقدس داشت؟ اما به باور من این دقیقاً همان چیزی است که غرب نیاز دارد. بازگویی مقولهی علم مقدس، امروزه یک ضرورت است.
علم تنها پژوهش دنیوی دربارهی طبیعت نیست و میتوان طبیعت را از سر دقت و با نگاهی منطقی و در عین حال از منظر امر قدسی به کاوش گرفت. از این رو تصور کنید که این کتاب چه مخالفتی را در محافل عقلگرا و علمی برانگیخت....