دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

دختر دائی پروین

دختردائی پروین

نویسنده: علی محمد افغانی
ناشر: جاویدان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 170
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : نو ؛ نوشته تقدیمی دارد

 

مروری بر کتاب

مگر نه اینکه کودکان و نوجوانان بیش از هر کس تحت تأثیر اعمال و رفتار یا اخلاق و آداب بزرگسالان قرار میگیرند و از آنا تقلید میکنند ؟ کرمانشاه که شهر پهلوانان بود ما نیز هر کدام برای خود در قلمرو خانه یا محله خد پهلوانانی بودیم . من با اینکه دوازده سال بیشتر نداشتم و در کلاس پنجم ابتدائی هنگام دعای صبح و رفتن به کلاس هیچ گاه توی صف از نفرات سوم و چهارم به آخر مانده بالاتر نمی آمدم ، علاوه بر آنکه پهلوان بودم و همسالان نزدیکم داش صدایم می زدند ، دو نوچه هم داشتم که شب ها پیش یا پس از شام خوردن به اطاق ما می آمدند و با هم کشتی میگرفتیم .

می گفتم بیائید تا به شما فن یا به اصطلاح لِم نشان بدهم . حالا این لِم ها را من از کجا یاد گرفته بودم و چگونه بود که آنها با شادابی خاص نوچه ها حرفم را باور میکردند این را خدا میداند . چیزی که مسلم بود ما در جریان ساعت یا نیم ساعتی کلنجار رفتن با هم که گاه در حضور بزرگترها خیلی هم جدی میشد و خون به صورتهامان می آورد ، خود به خود تجربه می آموختیم و و مهارت پیدا میکردیم . مملی یا اگر درست تر بگویم ،محمد، که در تقلای سخت ، رنگش به سفیدی گچ دیوار میشد ، اگر چه زور چندانی نداشت زبل یا به اصطلاح جرّ بود و هنگامی که بازوان استخوانی لاغرش را دور گردن من حلقه میکرد و یک پایش را ور پایم میپیچاند ، همچون ماری که راسو را در چنبر قدرتمند ….

...من در کرمانشاه با پدر و مادرم زندگی می‌کردم .آن‌ها همواره مرا تشویق می‌کردند ک خوب درس بخوانم تا در آینده فرد مفیدی باشم .خانه ما بزرگ بود ، طوری که تعدادی از اتاق‌های آن را اجاره داده بودیم .عبدل و مملی دو پسر عمو بودند که با پدر و مادرشان در منزل ما زندگی می‌کردند . آن‌ها نیازمند بودند و از دستورهای من همچون اوامر ارباب اطاعت می‌کردند .این پسر عموها دوستان خوبی برای من بودند.روزی عبدل و مملی هنگام عبور از جلو دکانی به تماشای قناری داخل قفس می‌ایستند .صاحب دکان ناگهان دست آن دو را گرفته ، به دزدیدن انجیر و خرما متهم می‌سازد .

من که آن‌ها را خوب می‌شناختم از شنیدن این خبر ناراحت شدم و تصمیم گرفتم کار مغازه‌دار را تلافی کنم .از این رو ، وارد دکان شدم و مغازه‌دار را سرگرم کردم .دراین فاصله عبدل و مملی دو گونی از انجیرهای او را داخل نهر جلوی مغازه خالی کردند و بعد هر سه به خانه برگشتیم .روزی شنیدم که کولی‌های قره‌چی نزدیک کاروانسرای عالم شکن چادر زده‌اند .مملی و عبدل از من خواستن تا برای دیدن یکی از خویشاوندانم همراه آن‌ها به آن‌جا برویم ، زمان امتحانات فرا رسیده بود و من اجازه خروج از خانه را نداشتم ، سرانجام با اصرار پسرعموها به سمت کاروانسرا حرکت کردم با نزدیک شدن به چادرها رضا را شناختم .او پسر دختر دایی پروین بود...

.علی محمد افغانی از نویسندگان نامدار ایرانی متولد ۱۱ دی ماه ۱۳۰۳ در شهر کرمانشاه و نویسنده نخستین رمان واقعی به زبان فارسی (شوهر آهو خانم) است. افغانی عضو سازمان افسران حزب توده بوده که در سال ۱۳۳۳ دستگیر شده و در دورهٔ پهلوی ۵ سال را در زندان به سر برده است. وی هم اکنون در آمریکا زندگی می کند و به دلیل مجوز نگرفتن آثار اخیرش از سوی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران سرگرم نگارش به زبان انگلیسی می باشد.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات