- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 104703 - 108/7
- وزن: 0.30kg
- UPC: 65
دختر خوشگل دانشکده من
نویسنده: ر. اعتمادی
ناشر : ماه نو
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 230
اندازه کتاب: جیبی - سال انتشار: 1350 - دوره چاپ : 1
کمیاب - کیفیت : عالی ~ درحد نو
مروری بر کتاب
مجموعه هجده داستان کوتاه
مثل یک غنچه گل سرخ پر طراوت و معطر بین یک دسته پنج شش نفری دانشجو که قهقهه های خندشان زیر طاق چهار گوش دانشکده ادبیات قشقره ای براه انداخته بود شکفته و جلوه گری میکرد. او که در یک پیراهن قرمز با ظرافت خاصی پیچیده شده بود به دریای بیقرار و پرخروشی میماند که امواج سرکش و بی پروایش جلوه گاه ابدی بود. هر وقت سخن میگفت, گویی موجی از توجه ها و آرزوها آن جمعیت پریشان و مفتون را بجوش و خروش می انداخت, انگار خودش هم میدانست که...
یک کتاب یا گوشهاى از پاورقىها قدیمىاش نمىشود به سادگى دربارهاش حرف زد یا نوشت. نسل جوان قدیم مجله جوانان با پاورقىهاى عاشقانه و جذاب او را شناختند و به قول معروف با این داستانها زندگى کردهاند. در روزگارى که رادیو و تلویزیون به گستردگى حالا برنامه نداشتند و اینترنتى وجود نداشت اوقات مردم و جوانها با سینما و پاورقىهاى مجلات مىگذشت. مجله جوانان با حضور او چشم گشود و خودش را یافت و به بلندایى رسید که هیچکس باور نمىکرد. به طورى که دهه 40 و 50 با آن جمعیت 30 میلیونى به تیراژ 400 هزارتایى رسید و این را مدیون نوشتههاى ر ـ اعتمادى بود.
ر ـ اعتمادى در شهر لار استان فارس به دنیا آمد استان فارسى که مرکزش شهر شیرازى است که استاد مسلم عشق و غزل حافظ لسانالغیب را برخود گرفته. او تا سن دوازدهسالگى در شیراز اقامت داشته و دوره دبستان را در آنجا گذراند و بعد از آن به خاطر شغل پدر به تهران مهاجرت مىکنند و در این شهر ساکن مىشوند. و دوره متوسطه را به دبیرستان مروى مىرود. دبیرستان مروى در آن زمان یکى از کانونهاى شخصیتسازى بود و بعدها چهرههاى معروفى مانند جعفر والى ـ دیلمقانى ـ احمد احرار و سمیعى را به عالم فرهنگ و هنر معرفى مىکند که ر ـ اعتمادى نیز یکى از آنها بود.
در زمان تحصیل در دبیرستان مقالاتى را به صورت پراکنده به روزنامه ساسانى صادق بهداد مىفرستاد ولى هیچ وقت به صورت حضورى مراجعه نمىکرد چون قد و قواره کوچکى داشت مىترسید که مقالاتش را چاپ نکنند ولى همواره در انجمنهاى ادبى دبیرستان شرکت مىکرد و با جمعى از دوستانش روزنامه دیوارى تهیه مىکردند. یادش مىآید که گاهى وقتها سیمین بهبهانى و لعبت والا نیز به این انجمنها دعوت مىشدند و او با علاقه پاى صحبتهاى آنها مىنشست. خاطره حضور در این انجمنها همواره با او بود گروهى دانشآموز که به ادبیات عشق مىورزیدند.