داستان شیطان مرموز

داستان شیطان مرموز

نویسنده: کنتس دوسگور
مترجم: عنایت الله شکیباپور
ناشر: جاویدان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 132
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1355 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : در حد نو ؛ صحافی صفحات کتاب یکدست نیست (کمی جلو عقب می باشند)

مروری بر کتاب

مصور

یکی بود ؛ یکی نبود. در یکی از شهرهای کوچک ، زنی پنجاه ساله که به او خانم ماک میش می گفتند زندگی می کرد ، خانم ماک میش زن بد اخلاق و بدجنسی بود که هیچکس را دوست نداشت و دلش نمی خواست که کسی منزلش بیاید ؛ زیرا حاضر نبود به کسی یک فنجان چای بدهد. خانه اش بسیار کهنه و قدیمی و کثیف بود. خدمتکاری داشت که به او بتی می گفتند اما این خدمتکار هم از او دل خوشی نداشت زیرا غذای کافی به او نمی داد.

در آن روز ، جلو پنجره نشسته و به کوچه نگاه می کرد یکدفعه فریاد کشید : بتی این بچه بدجنس نمی دانم به کدام جهنمی رفته؟ چه بچه بدی است! مثل شیطان می ماند آخرش باید به زندان یا بالای دار برود.
در همین وقت در اطاق باز شد و یک پسربچه ده دوازده ساله با رنگی پریده وارد شد و چون چشمان خشم آلود خانم را دید یک قدم به عقب رفت. خانم فریاد کشید : ای پسر جهنمی ، کجا بودی چرا دیر آمدی؟

پسربچه که شارل نام داشت دست ها را بهم مالید و گفت : دخترعموجان ، چند دقیقه منزل ژولیت رفته بودم. او از من خواهش کرد که او را به منزلش برسانم...