- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 161846 - 114/4
- وزن: 1.00kg
دائی جان ناپلئون
نویسنده: ایرج پزشک زاد
ناشر: صفی علیشاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 459
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1355 - دوره چاپ: 8
کمیاب - کیفیت : در حد نو ؛ جلد کتاب رنگ پریدگی و عطف کتاب سائیدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
کتاب در مورد یکی از خانواده های اشراف و به قولی شازده ها می باشد . این خانواده اشرافی در یک باغ بزرگ در کنار هم زندگی می کنند و رفتار و حرکاتشان به نوعی نمایشگر قشرهای مختلفی از جامعه می باشد .
افرادی که آنقدر دروغ ها و خیالات خود را تکرار می کنند که خودشان نیز باور می کنند ، مردهای چشم چران ، عاشق های قلابی ، افراد خود بزرگ بین و جاه طلب ، مردم طماع و ... . دائی جان ناپلئون بزرگ خانواده است که یکی از ارتشی های جزء است اما آن قدر از نبردهای خود با انگلیسی ها و کشتن قشون آنها سخن گفته که باورش شده انگلیس به دنبال اوست .
به دلیل علاقه شدید این دائی به ناپلئون او را دائی جان ناپلئون می نامند . خواهر زاده دائی جان ناپلئون که راوی داستان نیز هست عاشق لیلی دختر دایی خود می باشد اما دائی جان با شوهر خواهر خود روابط خوبی ندارد و می خواهد لیلی را به پوری پسر برادرش بدهد .
راوی به کمک یکی از افراد فامیل به نام اسد سعی در بهبود اوضاع دارد اما دائی جان و شوهر خواهرش دائم سر قضیه اشرافیت خانواده و انگلیس و ناپلئون دعوا دارند و ...
من یکروز گرم تابستان دقیقاً یک سیزده مرداد،حدود ساعت سه و ربع کم بعدازظهر عاشق شدم.
تلخیها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکرانداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود شاید اینطور نمی شد. آن روز هم مثل هر روز با فشار و زور و تهدید و کمی وعده های طلائی برای عصر، ما را یعنی من و خواهرم را توی زیرزمین کرده بودند که بخوابیم....
دائی جان ناپلئون را در هر کجای دنیا و در هر جامعه ای می توان پیدا کرد . دائی جان ناپلئون داستان مرد پریشان احوالی است که به دلیل ناکامی هایش در زندگی واقعی، در ذهنش از خود ناپلئونی ساخته است و گمان می کند که انگلیسی ها قصد نابودی اش را دارند . این کتاب چنان بر دل ایرانی ها نشست که بعد از انتشارش در سال 1973 میلیون ها نسخه از آن به فروش رفت .
قصه دائی جان ناپلئون در باغ بزرگی اتفاق می افتد که سه عمارت در آن وجود دارند: خانه قهرمان داستان، خواهرش و برادر کوچکترش که با وجود اینکه با درجه پایینی از ارتش بازنشسته شده ، به او سرهنگ می گویند. بر این باغ دائی جان ناپلئون و بیماری پارانویایش حکم می رانند.
شخصیت پردازی هنرمندانه نویسنده ، طبقات مختلف اجتماع را به تصویر می کشد : مامور اداره آگاهی، مامور دولت، زنان خانه دار ، پزشک ، قصاب ، واعظ چاپلوس ، خدمتکار ، واکسی و یکی دو نفر هندی . تمام این افراد به باغی رفت و آمد می کنند که صحنه تمام دعوا ها ، دسیسه ها و گرفتاری های خنده دار است .