- موجودی: موجود
- مدل: 204193 - 40/4
- وزن: 0.30kg
خیال باز
نویسنده: علی اصغر منصوری
ناشر: بهار سبز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 64
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1393 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
پانزده داستان کوتاه
خنده باشد همیشه بر لب تو
گر خریدار این سخن باشی
معمولا وقتی آدم در مقطع ابتدایی درس میخونه معلمها مکررآ از دانشآموزان میپرسند میخواهی در آینده چکاره بشی؟ شاید به این خاطر میپرسند که بدونند در وقت پیری کجاها میتونند پارتی داشته باشند و دستبوس. یادمه کلاس چهارم دبستان بودم. یک روز خانم آموزگار برای اینکه یه جوری بتونه خستگی بچهها رو دَرکنه شروع کرد از بچهها پرسیدن که: بچهها دوست دارید در آینده چکاره بشید؟
با این سؤال نظم کلاس بهم ریخت و همه بچهها با هم شروع کردن به پاسخ دادن: دک... پد... خد... معل... خانم معلم گفت: ساکت. من که چیزی نفهمیدم. بهتره یکی یکی جواب بدید. از هرکس پرسیدم فقط همون جواب بده. تو میخواهی در آینده چکاره بشی؟ من خلبان... من پلیس. من مهندس. من معلم... و تا آخر کلاس همین جور چیزها. من تقریبآ از همون وقتی که بچهها شروع کردند به پاسخ گفتن رفتم توی عالم خیال، راستی من میخوام در آینده چکاره بشم؟ آهان یادم اومد من دوست دارم وقتی بزرگ شدم کارمند آسایشگاه سالمندان بشم.
یادمه یکبار با بابام برای دیدن یکی از اقوام به یک آسایشگاه رفته بودم و از نزدیک شاهد بودم که کارکنان آنجا زیاد مهربون هستند و به افراد پیر کمک میکنند و با اونها دوست هستند. من الان یکی از کارکنان آسایشگاه سالمندان هستم. خانم معلم چقدر پیر شده. واقعآ من خانم معلم رو دوست داشتم...