خون کبوتران

خون کبوتران

نویسنده: محمد عزیزی
ناشر: روزگار
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 224
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ : 1

مروری بر کتاب

مجموعه شعر ؛ دفتر اول مجموعه نيمایی ها و سپید

مجموعة حاضر، اولین دفتر از مجموعه «شعر امروز ایران» حاوی شعرهایی نیمایی و سپید، با مضمون‌های اجتماعی و احساسی است.محمد عزيزي با اولين كتاب‌اش «گوشت و زنگوله» خود را به عنوان نويسنده‌اي چيره دست در ادبيات داستاني معرفي كرد. داستان‌هايي با حال و هواي اقليمي او را به سمت ادبيات نوجوان كشاند و در سال 1354 كتاب «مي‌روم زنگوله بخرم» را به نشر رساند كه پنج بار در طول يك سال به چاپ رسيد و او را در كنار يك نويسنده جدي بزرگسال به صف ادبيات كودك و نوجوان كشاند. اما بعدها بيشتر او را به عنوان شاعر و منقد در عرصه مطبوعات مي‌بينيم.

-عطسه نکرده ما،
-خیابان،
-پر از شماست!

***
دستم اگر پر بود
دریا را،
بی شک نثار "لوت" می‌کردم

***
من آب
و آفتابم
...
تو تشنه نیستی

***
شعر دیگری می‌خوانید از شاعر این مجموعه، محمد عزیزی:

ساز خود را کوک دارد می کند،
_ پاییز!
خش خش آرام پای اش،
در دل آشفته‌ی این باد، می‌پیچد!
...
در دل آشفته ی من نیز...
سرد و گرم و خسته و سرشار،
_ می گردم!
گاه غرق خواب...
گاه من بیدار می گردم!
...
می رسد پاییز،
این فصل هزاران رنگ،
این معمای شگفت انگیز،
در دل من نغمه می خواند
یک نفر نه،
صد هزاران نیز...
طبل می کوبند،
و کلاغان " قار قار " انگار،
از عروسی باز می گردند !
مثل من که از عزای ساکت دیروز!
...
من نمی دانم چه رازی هست
_ در پاییز
که مرا با خویش، می برد تا
_ بی‌نهایت‌ها
بی بهانه، بی گلایه، بی شکایت‌ها
...
آه پاییز هزاران رنگ!
غرق خویشم کن که،
_ دلتنگ توام، دلتنگ!

فهرست

هنگامی که مرا یاری ایستادن نبود
مردی که دل به زمزمة جویبار بست
در زیر تازیانة تلخ و عبوس باد
در فصل انقلاب
خون هزار انسان
کسی بر در نمی‌کوبد
روزهای سرد و تلخ می‌گذرند
زندگی بازی نیست
صبر کن لحظه‌ای بیندیشم
من خالی از خیال تو
دلت این روزها سرشار درد است
موج نگاهت هر زمان
کلمات از من می‌گریزند
پدربزرگم به دشت نگاه می‌کرد
همچون دو تن غریبه
تکلیف شاعران
کودکی‌ام را به من بازگردانید
من ابر عاشقم