- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 146042 - 30/2
- وزن: 1.60kg
خوزستان و کهکیلویه و ممسنی
نویسنده: احمد اقتداری
ناشر: انجمن آثار ملی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 1046
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1359 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
مصور
احمد اقتدارى بانام «خوزستان، کهگیلویه و ممسنى» با استناد به مدارک و منابع معتبر این ناحیه را به خوانندگان خود معرفى کرده است. براى نمونه در این کتاب به نقل از مسالک و ممالک اصطخرى مى خوانیم:
«یکى از پادشاهان رم که همیشه از یک تا سه هزار نفر بر در خانه ایشان لشکر حاضر است، مهرگان پسر برزویه پادشاه زمیگان است و آن رمى است که به رم گیلویه مشهور است و مهرگان پیش از گیلویه بوده و شأن و شوکتى از گیلویه بالاتر داشته. پس ازمهرگان پسرش سلمه به جاى او نشست. گیلویه از ولایت اصطخر نزد او آمد و به خدمتگزارى پرداخت. چون سلمه بمرد گیلویه آنجا را تصرف کرد و کارش به جایى رسید که این سرزمین را به اسم او مى خوانند....
احمد اقتداری در اوائل 1304 در لار متولد شد. تحصیلاتش را در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به پایان برد و در جوانی مدتی رئیس فرهنگ لارستان و مدتی شهردار لار بود. رکنزاده آدمیت زندگینامه مختصر او را در جلد پنجم دانشمندان و سخنسرایان فارس درج کرده است. اقتداری سپس به تحقیق روی آورد و در این حوزه نامدار شد.
احمد اقتداری پسر مرتضی قلی خان اقتداری گراشی و نوه حسنعلی خان گراشی است. حسنعلی خان در وقایع مشروطیت نایبالحکومه لارستان و هوادار قوامالملک شیرازی (حاکم فارس) و «مستبدین» بود. آقا سید عبدالحسین لاری، که مشروطهخواه بود، علیه او قیام کرد و حسنعلی خان و هفتاد نفر از همراهانش را، که گراشی و اوزی و بیرمی بودند، کشت. این ماجرا منشاء اختلافی است که تا سالها میان لاریها از یک سو و گراشیها و اوزیها و بیرمیها از سوی دیگر دوام آورد...
نويسنده پيش از اين در كتابی به نام ديار شهرياران به شناسايي جند منطقه اصلي خوزستان (شوشتر، دزفول، شوش، هفتتپه، چغازنبيل) پرداخته بود، با اين حال تعدد مناطق تاريخي خوزستان، وي را بر آن داشت تا در جهت تكميل اثر ياد شده، ديگر نقاط خوزستان را نيز مورد تحقيق و پژوهش قرار دهد. حاصل اين تلاش، اثر حاضر مىباشد كه با وجود اين كه نام "خوزستان، كهگيلويه و ممسني" بر آن گذاشته شده، اما در حقيقت جلد دوم كتاب ديار شهرياران محسوب مىگردد. نويسنده در ارتباط با عنوان كتاب مىنويسد: "اما چنانكه ملحوظ است، نام كتاب در سرصفحهها" جلد دوم ديار شهرياران" چاپ شده و در مؤخره كتاب نوشتهام كه كتاب با نام "خوزستان و ارجان" منتشر خواهد شد؛ اما وقتي كتاب به مرحله صحافي و تجليد رسيد نام "خوزستان، كهگيلويه و ممسني" را برای آن انتخاب نمودم. شايد احتواء اين نام و كليت آن بر مطالب اين مناطق مرا به اين انتخاب راغب ساخته است".
نويسنده در اين كتاب بعد از تقسيم خوزستان به دو منطقه كوهستان؛ (شامل: مسجد سليمان، ايذه، رامهرمز و كهگيلويه) و دشت؛ (شامل: بهبهان، دوگنبدان، خلفآباد، رامشير، ماهشهر، هنديجان، اهواز، خرمشهر، آبادان و دشت مغان) در 12 فصل و يك پيوست به ذكر جغرافياي تاريخي و توصيف آثار باستاني اين مناطق پرداخته است.
هر فصل را به لحاظ موضوعي به دو بخش عمده تقسيم نموده است. در بخش اول به جعرافياي تاريخي مناطق و در بخش دوم به شناسايي و توصيف آثار باستاني آنها پرداخته است. تقريباً تمامي مطالب اين بخش از ديگر منابع نقل قول مستقيم شده، به نحوي كه اگر اين نقل قولها حذف شود، صفحات تشكيل دهنده فصول به نصف تقليل مييابد. اين نقل قولهاي مستقيم هر چند به لحاظ گردآوري در يك مجموعه خالي از فايده نيست؛ اما تا حدي از زيبايي اثر نويسنده نيز كاسته است به همين جهت ارزش واقعي كار را بايستي در بخش ديگر؛ يعني در بحث توصيف و شناسايي آثار باستاني جستجو نمود.
او قسمت دوم هر فصل را كه به لحاظ تعداد صفحات با قسمت اول(جغرافياي تاريخي) برابري مىكند به شناسايي و توصيف آثار باستاني منطقه اختصاص داده است. اين صفحات حاصل تلاش طاقت فرساي نويسنده طي سفرهاي متعدد در منطقه و طي نمودن مسافتهاي طولاني و تحمل رنج و مرارت فراوان است.
ديگر اين كه با تكيه بر اطلاعات تاريخي و آگاهىهاي باستان شناسی خويش و همچنين با بهرهگيري از داستانهاي عاميانه و باورهاي افسانهاي - تاريخي مردم منطقه توانسته ضمن توصيف دقيق آثار و بناهاي باستاني مجموعهاي اعتقادات تاريخي مردمان اين نواحي را نيز جمعآوري نمايد.
از آن جايي كه نقد و بررسی چنين كتاب حجيم(بالغ بر 848 صفحه مطلب) و متنوعي مستلزم داشتن تخصص و تسلط كافي بر موضوع و شناخت جامع از مناطق ياد شده مىباشد، چند فصل از فصول دوازده گانه كتاب را كه به دلايلي از ويژگي خاصي برخوردارند را انتخاب و به نقد و بررسی آن ميپرازيم. اين دو فصل عبارتند از:
نويسنده در فصول چهارم و پنجم - كه از يك طرف بيشترين صفحات كتاب را به خود اختصاص داده و از طرف ديگر مناطقي كه داراي پيشينه مشترك تاريخي هستند را شامل مىشود- به ذكر جغرافياي تاريخي و توصيف آثار باستاني منطقه بهبهان و كهگيلويه و ممسني مىپردازد.
توجه نويسنده به منطقه كهگيلويه و بهبهان از اينرو كه اولين رويكرد منظم و علمي در خصوص تاريخ اين مناطق به شمار مىرود، از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. هر چند قبل از اين در كتابی تحت عنوان "كهگيلويه و ايلات آن" به تشريح گوشههايي از تاريخ و جغرفياي اين ناحيه پرداخته است، با اين حال اثر وي به لحاظ عدم برخورداري از اسلوب علمي و عدم رعايت روشهاي تحقيق نتوانست مورد توجه واقع شود. بعد از آن به مدت سي و پنج سال هيچ پژوهش ديگري در اين خصوص صورت نپذيرفت تا اين كه كتاب حاضر به اين دور فترت پايان داد و دريچ جديدي بر پژوهشهاي علمي و منظم اين ديار باز نمود.
چناچه قبل از اين يادآور شديم، نويسنده در تقسيمبندي مناطق خوزستان،"كهگيلويه و ممسني" را امتداد جغرافیایی كوهستان خوزستان و همچنين "بهگواذ و ارگان" را امتدار دشت خوزستان دانسته و بر اساس آن به ذكر جغرافياي تاريخي و توصيف آثار باستاني اين مناطق پرداخته است. وي در برقراري ارتباط بين خوزستان، كهگيلويه و ممسني به اين بسنده ننموده و در جايي ديگر طي يك اظهار نظر صريح كهگيلويه و ممسني را از جهات مختلف جزيي از خاک خوزستان دانسته و مىنويسد: «چون كهگيلويه و شولستان فهليان و ممسني بنا بر سنت جغرافياي قدیمی ايران از ديرباز به جهت اقليم و آب و خاک و ارتباطات اجتماعي و اداري و حوادث تاريخي جزء سرزمين خوزستان محسوب مىشده است...».
اين نظر استاد اقتداري به دليل تأثير بسزاي آن در مطالعات و پژوهشهاي اين منطقه درخور بررسی و تجزيه و تحليل بيشتري است. چنانچه ملاحظه گرديد، نظريه ياد شده بر سه محور اساسي بنا نهاده شده است. اين سه محور كه با توجه به آنها كهگيلويه جزيي از استان خوزستان دانسته شده است؛ عبارتند از: 1- ارتباط جغرافیایی 2- ارتباط تاريخي(اداري-سیاسی) 3- ارتباط اجتماعي.
اكثر منابع جغرافیایی(متقدم و متأخر) كه ما وارث سنتهاي جغرافیایی آنان هستيم در تقسيمبندىهاي خود كهگيلويه را به عنوان يك واحد مستقل بررسی نموده و يا آن را جزيي از فارس دانستهاند. ديگر آنكه هر چند به كهگيلويه همواره بر استانهاي جنوب تأثيرگذار بوده و از آن تأثيرپذير بوده است، با اين حال به لحاظ اداري - سیاسی كمتر دورهاي را مىتوان يافت كه كهگيلويه به خوزستان تعلق يافته باشد. در مجموع منطقه كهگيلويه و ممسني به دليل واقع شدن در نزدیکی خوزستان با آن ارتباط نزدیکی داشته، اما اين ارتباط در حدي نبوده كه بر اساس آن بتوان كهگيلويه و ممسني را به لحاظ جغرافیایی، تاريخي(اداري- سیاسی) و اجتماعي جزيي از خوزستان به شمار آورد.
از ديگر نكات قابل ذكر، تقسيمات مناطق است. نويسنده يك واحد(سرزمين) منسجم تاريخي را چند پاره نموده و آنها را در فصول مختلف مورد بررسی قرار داده است. به عنوان مثال مناطقي؛ همچون آسك، هنديجان، ريو اردشير كه جزيي از ولايت ارجان به حساب مىآمدهاند، از فصل پنجم جدا و در فصل ششم جاي داده شدهاند. اين تقسيمبندي هر چند به جهت بررسی دقيقتر مناطق صورت پذيرفته با اين حال باعث پديد آمدن اشكالاتي نيز گرديده است.
دو فصل آخر كتاب با فصول ديگر به لحاظ ساختار تفاوت دارد. در فصل يازدهم موقعيت جغرافیایی و ويژگىهاي كليه بندرهاي خوزستان تشريح شده است. در دوازدهم نيز راههاي باستاني زميني و دريايي و رودخانهاي خوزستان تشريح شده است.
بخشي نيز به اختصار با نام "پيوستها" به آخر كتاب افزوده شده است كه در آن از اشتباهات هر فصل كه پيش آمده و نقائص كتاب و مطالب جديدي كه بعد از چاپ متن كتاب به دست آمده، با نام"ذيلي بر هر يك از فصول چهاردهگانه كتاب" طبع گرديده است.