- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 127627 - 57/4
- وزن: 0.31kg
- UPC: 55 = 70
خورشید را بیدار کنیم
نویسنده: ژوزه مائورو دو واسکانسلوس
مترجم: قاسم صنعوی
ناشر: اسپرک
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 308
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1368 - دوره چاپ: 1
کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
"پسرک از خانه میرود. با کشتی و برای همیشه میرود. رسیدن به عرشه؛ همه جا بوی کشتی. جست و جوی کابین؛ و پدرم که میگفت: -بعدش آسان است. پلکان برایت نشانه باشد.
شاهکار نویسنده در این است که لحظههای خداحافظی را تنها با جملات کوتاه و بریده نمایش میدهد. خبری از توصیفهای دقیق و جزء به جزء نیست. لازم نیست خواننده تصویر روشنی از بدرود شوش با خانوادهاش در ذهن داشته باشد. تنها باید از میان جملههای کوتاه و بریده، احساسی دستگیرش شود. احساسی که قهرمان داستان در آن دست و پا میزند و غرق میشود. احساسی که حتی سبک نگارش داستان را نیز در هم میشکند.
- بیایید، زنگ اخطار به بدرقه کنندگان را میزنند. به سوی پلکانی که به عرشه منتهی میشد دویدیم.
اگر تمام کتاب را به فیلمی دقیق و جزء به جزء تشبیه کنیم، صحنه خداحافظی را میتوان به عکسهای منقطع مانند کرد. انگار نویسنده به رخ میکشد که هنگام خداحافظی زمان کم میآید. بله لحظه کم است. برای آن همه احساس، برای آن همه کندن، برای مرور آن همه روزهای گذشته و برای آن همه ترس از فردای تاریک و مبهم.. لحظه خیلی کوچک است. نویسنده حتی سعی در بر زبان آوردن احساس نمیکند. مجالش را ندارد. انگار پردهای از اشک جلوی لنز دوربین باشد.
همه توصیفها مبهم، ساده، سربسته جملههای منقطع، که انگار میان تکتکشان سه نقطهای نیاز است. اما حیف که در خداحافظی زمان بیرحم است و حتی مجال همین سه نقطهها را هم از خواننده میگیرد.کشتی نخستین سوتش را کشید. ترس، دلم را گرفت. کسی نبود که به من بگوید آرام باشد..
جملههای کوتاه و خبری. اعلام آنچه حقیقتا رخ میدهد. دیگر خبری از ذهن رویاپردازِ قهرمان داستان نیست. فرصت اندک است. بار اندوه واقعیت زیاد است و حقیقتِ تلخ به جای تمام رویاهای نیامده، مینشیند.