- موجودی: موجود
- مدل: 195625 - 89/7
- وزن: 0.60kg
خواب و بیدار
نویسنده: مهناز صیدی
ناشر: شادان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 580
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 3
مروری بر کتاب
سمن آن قدر گیج شده بود که نمی دانست چه باید بکند. متوجه حرفهایی که رد و بدل می شد، نمی گشت. از کدام شناسنامه حرف می زدند؟ کدام امانتی را؟ چرا احسان گفت عمو؟ زندی مراقب چه باشد؟ آن قدر ذهنش درگیر یافتن جواب این سوالها بود که نفهمید دیگر با پیرمرد چه گفت و چه جواب داد. پیرمرد در پی دانستن چیزهایی از زندگی وی بود و او تا آنجا که می توانست فرمالیته و چون همیشه جواب داد.
وقتی مهدیس دست بر شانه اش گذاشت و اشاره کرد که باید بروند، برخاست. هنوز دستش در دست او بود. عمویش دوباره خوب به چهره اش نگاه کرد و دستش را فشرد. همین کافی بود تا سمن بدون اینکه خودش هم دلیلش را بداند، خم شود و گونه او را ببوسد. چند قدم فاصله نگرفته بود که شنید عمویش گفت: «مثل اینکه حق… با دیگران بود… دخترها… برخلاف… پسر بچه ها… خوب می دانند… چطور محبتشان را… در قلب بزرگ ترها… بکارند.»
کجا بودی؟... کجا بودی آن روزها
که مرا با تمامی نیازی که داشتم
به تصور خود تنها گذاشتی
و من در تمامی این سالها
زندگی را چون خوابی خوش
در خیالی دل انگیز گذراندم.
من حتی دل سپردن را
تجربه کردم، آن هم با کسی که
تفاوتی میان عشق و عادت، احساس و انجام وظیفه قائل نبود...