- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 180195 - 8/5
- وزن: 0.30kg
خشونت
نویسنده: هانا آرنت
مترجم: عزت الله فولادوند
ناشر: خوارزمی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 163
اندازه کتاب: رقعی روکشدار - سال انتشار: 1359 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو ؛ برخی سطور حدود 20 صفحه از کتاب علامتگذاری شده
مروری بر کتاب
کتاب خشونت اولین ترجمهای است که تاکنون از نوشتههای اندیشمند و پژوهشگر نامدار خانم هانا آرنت ، به فارسی منتشر شده است. هانا آرنت در دنیای غرب و بویژه در ممالک آلمانی و انگلیسی زبان ، علی الخصوص امریکا ، به عنوان متفکری صاحب نظر و نظریهپردازی عمیق در قلمرو فلسفه سیاسی و تاریخ شهرت دارد.
وی به سال 1906 در شهر هانوور آلمان به دنیا آمد و پس از پایان دورهء دبیرستان نزد بزرگانی چون هایدگر ، هوسرل ، بولتمن و کارل یاسپرس به تحصیل فلسفه ، الاهیات و زبانهای کهن پرداخت. در 22 سالگی دکترای فلسفه را با پروفسور یاسپرس به پایان رساند و دیری نگذشت که در جامعه دانشگاهی آلمان و نزد استادان پیشین خود ، همچون متفکری اصیل با نظریاتی بدیع،و محققی عمیق و دوراندیش اعتبار و شهرت یافت. هانا آرنت را شاید بتوان از معدود فیلسوفانی دانست که محور اساسی کل آثارش را به گرد خود سامان داده و معنا بخشیده است: خشونت، بی رحمی و رنج انسانی در رژیمهای توتالیتر.
آرنت که در دوران پرتلاطم فرو رفتن تدریجی آلمان درون فاشیسم به دنیاآمد، تجربهء دردناک فروپاشی اخلاقی و عقلانی جامعهء فرهیختهء آلمان قرن نوزدهم را به مثابهء یک یهودی و یک روشنفکر به گونهای مضاعف درک میکرد و ناچار بود درد تبعید، نخست در فرانسه و سپس در آمریکا و دوری از اساتیدشهایدگر و یاسپرس، را نیز بر آن اندوه بیفزاید. بی ثباتی توتالیتاریسم از آنجا ریشه میگرفت که دو مفهوم انقلاب پیگیر و تصفیههای نژادی پی در پی، معیارهایی هر چه سخت تر را به میان میکشیدند و در نتیجه دایرهء «خودیها» را دایمائ تنگتر میکردند و بدین ترتیب سبب میشدند نوعی بیمارای پارانویا سراسر جامعه را در بر بگیرد.
در جستار «خشونت»، «هانا آرنت» با پرداختن به تشدید عواقب دهشتناک جنگ جهانی که در سراسر دهه 1960 شاهد آن بود ، اشاره می کند که تجلیل از خشونت فقط به اقلیت کمی از مبارزان و افراط گرایان محدود نمی شود. نفرت عمومی برای خشونت پس از جنگ جهانی دوم و فلسفه های بی خشونت جنبش اولیه حقوق مدنی از بین رفته است. آرنت با تأمل در مورد چگونگی به وجود آمدن این وارونگی ، رابطه بین جنگ و سیاست ، خشونت و قدرت را بررسی می کند. او ماهیت رفتار خشونت آمیز را زیر سال می برد و علل بسیاری از ظاهر نمایی های آن را شناسایی می کند. سرانجام ، او علیه گفته "مائو تسه تونگ" مبنی بر اینکه "قدرت از لوله اسلحه رشد می کند" استدلال می کند و در عوض پیشنهاد می کند که "قدرت و خشونت مخالف یکدیگر هستند. جایی که یکی کاملا حاکم باشد ، دیگری غایب است.
گفتنی است این اثر در ابتدا مقاله ای بود که بعدها به صورت کتاب منتشر شد و از آن زمان به مرجعی قابل ارجاع در زمینه ماهیت خشونت در سیاست تبدیل شده است. تز اساسی در این کتاب این است که قدرت سیاسی و خشونت سیاسی مخالف یکدیگرند و این خلأ قدرت است که خشونت را با تمام پیامدهای همراه آن دعوت می کند و روی کار می آورد ، توسط کسانی که سعی در تضعیف قدرت دارند و کسانی که همچنین سعی در به دست گرفتن قدرت خواهند داشت...
آسان تسلیمشدن به جباریت به هیچوجه همیشه معلول حالت انفعالی فوقالعاده نیست. به عکس هم میبینیم عدمتمایل شدید به اطاعت غالبا با عدمتمایلی به همان شدت به چیرگی و فرمانراندن همراه است...
قدرت نهادهای هر کشور از برکت پشتیبانی مردم است و این پشتیبانی ادامهی همان موافقت و تصویب مردم است که قوانین را در آغاز به وجود آورده است. فرض بر این است که مردم در یک حکومت انتخابی به کسانی که بر آنها حکومت میکنند حاکمند. نهادهای سیاسی جملگی تجلیات و تجسمات قدرتاند و به محض آنکه قدرت زندهی مردم از پشتیبانی آنها بازایستاد، به جمود و فساد میگرایند.
هیچچیز عادیتر از آمیختگی قدرت و خشونت نیست و هیچچیز نادرتر از خشونت و قدرت به صورت ناب و در بالاترین حد. اما از این سخن نمیتوان نتیجه گرفت که مرجعیت و قدرت و خشونت جملگی یکی است....