- موجودی: موجود
- مدل: 200300 - 101/2
- وزن: 0.30kg
خروس سحر
نویسنده: عبدالحسین نوشین
ناشر: قطره
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 200
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1383 - دوره چاپ: 1
کیفیت : در حد نو ؛ لبه کتاب تاب دارد
مروری بر کتاب
دو نمایشنامه ؛ تاثیر زن وظیفه شناس در اجتماع و خروس سحر
تاثیر زن وظیفه شناس متعلق به ادبیات سوزناک و سودایی و در عین حال پرمشتری و رمانتیک بود که محتوا و مضمون آن از کانون حوادث و افکار سیاسی فاصله زیادی داشت. اعتراض مقبول به عناصر بیاخلاق و ناپاک و بیغیرت طبقه متوسط به عنوان بخشی از واکنش طغیانآمیز رمانتیکها در ادبیات درون مایه اصلی این نمایشنامه را تشکیل میدهد.
اعتراض "نوشین" در متن این نمایشنامه بر ضد اجتماع دست بالا، خصلتی کاملا اخلاقی دارد و بیانیهای گلایهآمیز علیه قدرت پول و تاثیر تباه کننده آن و در نفی عیاشی، بیکارگی، رفتار غیر مسئولانه نسبت به همسر و فرزند و طرد دوستان ناباب است. وارستگی، عشق ناب، فداکاری و پاکیزگی اخلاق، آن خصایص پسندیدهای است که در تاثیر زن وظیفه شناس ستایش و تجلیل میشوند".
«خروس سحر» نمایشنامه ای اجتماعی و کارگری است، که در سال های اوج فعالیت های عبدالحسین نوشین در حزب توده ایران نوشته شد.«خروس سحر» در مقایسه با «تاثیر زن وظیفه شناس» شخصیت ها، گفت و گوها و ساختار دراماتیک پرداخته تری دارد اما با وجود آن که نوشین و همکارانش دستکم یک بار به تمرین دقیق آن پرداخته بودند هیچگاه روی صحنه برده نشد.حضور نوشین در تبعید مانع از آن شد که او امکان اجرای این نمایشنامه را در سال های بعدتر بیابد و آنهایی هم که در ایران کار تئاتر می کردند، مضمون سیاسی «خروس سحر» را مناسب اجرا در آن اوضاع و احوال نیافتند.
...سنِ، اتاق جمشید را نشان میدهد. اتاق با قالبِ مفروش. چند صندلی و یک میز کوچک در اتاق است. یک طرف اتاق میزتحریر قرار دارد، طرف دیگر چوبرختی بهدیوار نصب و چند تکه لباس مردانه و زنانه به آن آویخته است. در یک طرف اتاق نیز یک جعبه گرامافون و چند صفحه روی میز کوچکی قرار دارد.
جمشید درحالیکه شلوار بهپا دارد و فُکل و کراوات خود را هنوز نزده مشغول شانه کردن سر خودش است.
جمشید: (درحالیکه جلوی آیینه ایستاده و سر خود را شانه میکند.) یک روز هم که تعطیل داریم باید منزل بمانیم و چرندیات خواهرها و زن برادرهای خانم را بشنویم.
پرگوییها و ناز و غمزه خودش و صدای عروعر بچه کم است، و هر روز هم یک قبیله را خانم دعوت میکنند. یک روز خاله و خانم باجی، یک روز عمه و عموقزی، روز دیگر خواهرهای خانم ما را راحت نمیگذارند. این هم زندگی شد، آدم متصل توی خانه بنشیند و پُرچانگی زنها را گوش کند. این یکی از دامن خود صحبت میکند، آن یکی پلیسههای لباساش را نشان میدهد، دیگری دعوای بین خودش و هوویش را نقل میکند.