- موجودی: موجود
- مدل: 189206 - 99/4
- وزن: 2.00kg
خاکی و آسمانی
نویسنده: دیوید وایس
مترجم: علی اصغر بهرام بیگی
ناشر: مروارید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 1112
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1361 - دوره چاپ: 1
کیفیت : در حد نو _ نو ؛ عطف کتاب ساییدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
سرگذشت ولفگانگ آمادئوس موتزارت
کتاب ، به بیان زندگی پر فراز و نشیب و سرشار از ماجرا و مبارزه ی این موسیقیدان بزرگ به همراه پیروزی ها و شکست های او در قالب یک رمان تاریخی می پردازد. در این کتاب همه واقعیتها ملموس و قابل ترسیم، ذکر شده: خیابانها، راهپلهها، خانهها، قصرها، شهرها، مبل و اثاث، لباسها و همه جلوهها و مظاهر زندگی در نیمه دوم قرن هجدهم، به همانسانکه در دوران زندگی موتزارت موجود بوده، بیان گشته است.
هر رویدادی، در زمانی که از نظر تقدم و تأخر تاریخی کاملا صحیح بوده تصویر شده است. هرجا که تقارن و همزمانی جالب و غیرمنتظری بین دو رویداد به چشم میخورد ساخته و پرداختهٔ ذهن نویسنده نیست بلکه به خاطر آن است که آن دو رویداد واقعاً همزمان بوده است. چهره واقعی هیچ شخصیت یا رویداد برای آکه هیجان انگیزتر جلوه گر شود تغییر داده نشده، هیچگونه ماجرای عشقی غیرواقعی در این کتاب آورده نشده است تا به آن حالتی رمانتیک بدهد. هر یک از آثار موتزارت که دراین کتاب معرفی گشته در همان زمانی تصنیف شده که بعداً توسط محققان آثار موتزارت مشخص گردیده است.
تاریخها و اسنادی که در کتاب خاکی و آسمانی ذکر شده جملگی صحیح و مستند است. همهٔ شخصیتهای این داستان واقعی هستند و زندگی کردهاند. اصولا سراسر زندگی موتزارت را میتوان با استناد به اسناد مفصل و مرتب بررسی کرد. موتزارت و پدرش همواره با هم نامهنگاری داشتند و به لطف این نامهها ثبت زندگی او بسیار آسان شده است
...کنتس لو تزوف از معاشرت با ولفگانگ محفوظ بود و به او می گفت پس از بازگشت از پاریس، در رقص مهارت چشمگیری یافته است، ولی ولفگانگ دیگر از این تحسین چندان خوشش نمی آمد. ابراز تمایل کنتس برای این که در همه مهمانی ها حتی در جشن های درباری، ولفگناگ را به عنوان حریف میدان رقص با خود همراه ببرد، از جهتی افتخار و موهبتی محسوب می شد ولی کنتس دیگر سال خورده شده بود و هم سن مادام دی پی نه به نظر می آمد، بدون این که از هوشمندی و ظرافت فکری وی برخوردار باشد...
آنها، هیچگاه نخواهند توانست کار خود را آنطور که من انتظار دارم انجام دهند، آن سینفنیاکنسرتانته برای ویلن وویولا را که به نظر تو آنقدر پرعمق و باقدرت تصنیف شدهاست و تو آنرا بسیار دوستداشتی بهکلی خراب کردند در صورتیکه برو نتی و هایدن بهترین تکنوازان سالزبورگ در آن اجرا سهیم بودند. میدانم که نوازندگی برونتی بهعلت سالخوردگی عقب رفته است ولی از هایدن انتظار نداشتم آنقدر بد بنوازد.
در گذشته، هرموقع میشائل هایدن میخواست قطعهایرا که دوست داشت اجرا کند سعی می کرد میگساری نکند و هوشیار بماند. آیا واقعاً این شخص تا آن اندازه از اقامت در سالز بورگٔ متنفر شده است که حتیبرای نواختن یک قطعه برای ویولا، دل و دماغ و حوصله ندارد؟