- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 155379 - 106/4
- وزن: 0.20kg
خانه ای برای شب
نویسنده: نادر ابراهیمی
ناشر: امیر کبیر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 133
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1356 - دوره چاپ: 4
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
پرستو در میان ایشان می دوید و می گفت : این پدر من است که خورشید را شکار کرده است. "مرجان" شادمانه می گریست و به طشت آتش نگاه می کرد. صیاد گفت : برای من نردبانی از نخ تابیده بسازید. می خواهم خورشید را به بام آسمان چارمیخ کنم. زنها به خانه هایشان دویدند و صیاد فریاد زد: ظلمت را از پستوی کلبه هایتان به دریا بریزید ! این جا دیگر شب نخواهد شد.
و این زمان، مرد دیگری آغاز می کند که هنوز طعم تلخ شکستگی دل را نچشیده است و دشنام دیگران چون تیرهای زهر به دل او ننشسته است و ستایش ایشان، او را به ورطه های خالی تحسین خویش نیفکنده است...
پس سنجاب را از جنگل بزرگ رانده بودند؛ چرا که او دشنام داده بود.
سنجاب تنها شد و تنهایی به او امان اندیشیدن داد. با خود گفت: «دنیا پر از همه چیز است، و بی شک جنگل در میان آنها چیزی است، مرا جنگلهای دیگر و درختان سیب وحشی دیگری خانه خواهد شد» و همچنانکه یکی از ترانههای قدیمی جنگل بزرگ را میخواند، به راه افتاد.
شش بار قطرههای نخستین نور به چششمش ریخت و دانست که شش روز است که به راه میرود. لحظهای دنیا را سبز بلند دید. بوی آشنای جنگل به مشامش خورد. شادمانه به مرزبانان سلام کرد و گفت: «ای مردم مهربان مرا از جنگل بزرگ راندهاند، آیا میتوانم در اینجا بر بدنۀ درختی خانهای بسازم؟ یک خانۀ نو جنگل شما را آبادتر خواهد کرد.»
مرزبانان خندیدند و یکیشان گفت: «این هنوز همان جنگل بزرگ است، چه، جنگلهای عالم همه به هم گره خوردهاند، و شاخههای باریک تاکهای وحشی فرسنگها راه را به هم زنجیر کردهاند»
دیگری گفت: «سنجاب سرگردان! امروز تو دیگر جنگلی که تنهای تنها باشد نخواهی یافت. مرگ تو را به جنگلهای عطرآگین بهشت میبرد. ما همه شنیدهایم که تو به شیر دشنام دادهای»
اما سنجاب نهراسید که دیگر به هیچ جنگلی راهش نخواهند داد. مرزبانان هنوز میخندیدند و او میاندیشید «دنیا پر از همه چیز است و بی شک بیشۀ کوچکی که از چارسوی باز باشد در میان آنها چیزی است» و گردش قوس گردونۀ خورشید را مدام میشمرد. آنقدر میدانست و دیگر چیزی نمیدانست که بشمرد و حساب روزها بدین سان از دستش به در شد...
فهرست
خانه ای برای شب : مردی که خورشید را شکار کرد .
بیگانگی : مردی که می خواهد قفل بخرد .
بیمار : مرد بیمار و کرم های تنش .
خال : آشنایی با خواهر شوهر خواهر بعد از مرگ آن دو .
دشنام :سنجاب رانده شده از جنگل .
خروج : یافتن خدا در بیابان .
خانواده بزرگ 1 : پرنده ای که خانواده اش را به مرور می کشند .
خانواده بزرگ 2 : حیوانات جنگل علیه صیادها متحد می شوند .
آسمان در تسخیر کلاغ ها : کلاغ ها به باغ اومدند و تلاش می کنند دوستی درخت ها را به هم بزنند .
کبوتر چاهی به خانه ات برگرد : کبوتری که به دنبال جفت خود می گردد .
و...