- موجودی: موجود
- مدل: 191654 - 11/4
- وزن: 0.20kg
خانه
نویسنده: تونی موریسون
مترجم: یگانه وصالی
ناشر: مروارید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 142
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
«خانه» آخرین رمان «تونی موریسون» نویسنده آمریکایی سیاهپوست که دهمین رمان در کارنامه ادبی موریسون ۸۱ ساله است.«خانه» قصهای حماسی دارد و داستان یک سرباز زخمی از جنگی در آن سوی دریاها را روایت میکند که با عبور از سرزمینهای مخاطرهآمیز و با طی کردن راهی دراز، به خانه سفر میکند.
فرانک بین یک پتوی پشمی و روکش پلاستیکی کاناپه به خواب رفت و رویایی دید که با تکههای بدن مُردهها سایهروشن شده بود. زیر نور خورشید که مبارزهطلبانه میتابید با بوی نان تست بیدار شد. مدتی، بیش از آنچه باید، طول کشید تا بفهمد کجاست. باقیماندهٔ دو روز مسمومیت دارویی در بیمارستان داشت از بین میرفت، اما بهکُندی، هر کجا که بود، شکرگزار بود که نور تیز خورشید به سرش آسیبی نمیرساند.
بلند شد و جورابها را دید که پاکیزه و منظم به شکل کف پایی شکسته لوله شده بودند. بعد زمزمههایی از اتاق مجاور به گوشش خورد. همانطور که به جورابها خیره شده بود، ذهنش بر گذشتهٔ نزدیک متمرکز شد: فرار از بیمارستان، دویدن و یخ زدن و بالاخره پدر روحانی لاک و همسرش. پس وقتی لاک به او نزدیک شد و پرسید سه ساعت خواب چهطور بود، او به دنیای واقعی برگشته بود....
من آنجا بودم، ساعت ها و ساعت ها به یک دیوار موقتی تکیه داده بودم. چیزی برای دیدن نبود جز دهکده ای آرام آن پایین، سقف های پوشالی خانه ها تقلیدی بودند از تپه های دوردست، انبوهی بامبو یخ زده در سمت چپ من سر از برف بیرون آورده بود. آنجا جایی بود که ما آشغال ها مان را می ریختیم.
تا آنجا که می توانستم هوشیار بودم. گوش می دادم و هر نشانه ای از چشم بادامی ها یا کسانی را می دیدم که کلاه لبه دار به سر داشتند. اغلب حرکتی نبود. اما یک روز بعدازظهر صدای خش خش آرامی را میان ساقه های بامبو شنیدم. فقط یک چیز در حرکت بود. می دانستم نباید دشمن باشـد آن ها هرگـز تک نفری نمی آمدند پس فکـر کردم شـاید یک ببـر باشد. می گفتند ببرها در تپه ها پرسه می زنند، اما هیچ کس ببری ندیده بود. بعد دیدم ساقه های بامبو از هم جدا و به طرف زمین خم شدند...
داستان کتاب از زاویه دید یک آمریکایی آفریقاییتبار در اوایل دهه ۵۰ قرن بیستم روایت میشود. قهرمان داستان، از جنگ کره به کشورش بازگشته و این با دوره ریاست جمهوری هری ترومن مصادف شده است.موریسون رمان مطرحی به نام «دلبند» دارد که اغلب با آن شناخته میشود. رمان «خانه» هم یکی دیگر از محبوبترین رمانهاى اوست و بسیاری از منتقدان این دو اثر را با هم مقایسه مىکنند. او با همین رمان محبوب توانست در سال ۱۹۹۳ به عنوان نخستین زن سیاهپوست آمریکایی، به جایزه ادبی نوبل دست یابد.